نیاز به نقد؛ در کوهنوردی، در حفاظت کوهستان
اشاره
این مقاله نخستین بار در در فصلنامهی کوه، شمارهی 67، تابستان 1391 چاپ شد که در اینجا با کمی اصلاح و گسترش ارایه میشود. درآن زمان آنچه که مرا به نوشتن مطلبی دربارهی نقد واداشت، بیشتر این بود که توجه وبلاگنویسان را به تعریف، ضرورت، و چگونگی نقد جلب کنم. فضای وبلاگی، برخلاف محیطی که در آن مطالب به "زیور طبع آراسته میشود"، ضمن آنکه فرصت بزرگی را برای هر کس که چیزی برای طرح دارد فراهم ساخته، سادهگیری و آشفتهگویی را هم بیش از پیش ممکن کرده است. در این فضا، سردبیر و ویراستار ندارید، بیشتر مواقع، کس دیگری هم نیست که مطلب شما را بازخوانی کند، ایرادهای آن را بگیرد، یا ویرایش نگارشی کند. به این علت، ممکن است که نوشتهای پراشتباه از جنبهی مضمون، یا پر غلط از جنبهی آیین نگارش، یا مغرضانه، با سوگیری، پیشداورانه، سطحینگرانه، نادقیق، نامرتبط، و پراکندهگویانه هم منتشر شود.
بر این عقیدهام که در این محیط پر مطلب و پر اطلاعات، وبلاگنویس وظیفه دارد که کار خود را جدی بگیرد؛ پیشنویس خود را چند بار بخواند، اگر امکانش را دارد با کس دیگری مشورت کند، و در هر صورت در زدن دکمهی "انتشار" شتاب نکند. در غیر این صورت، فقط به شلوغتر شدن محیط پرداخته و کمکی به ارتقای موضوع مورد علاقهاش نکرده است. این نکتهها بهویژه هنگامی اهمیت دارد که وبلاگنویس بخواهد وارد حوزهی نقد شود؛ آیا موضوعی را که میخواهد نقد کند، خوب میشناسد؟ بهراستی، یک موضوع یا مطلبی را میخواهد نقد کند یا به دنبال بهانهای بوده که کننده یا نویسنده را بکوبد؟ آداب نقد را میشناسد؟ تا چه حد توان تفکیک داوریهایی را که پیشاپیش از فاعل یک امر داشته، از عمل کنونی او که قرار است نقد شود دارد؟ اساسا آیا هدفی را برای خود تعریف کرده، یا فقط برای سرگرمی وارد فضای مجازی شده است؟
خرداد 1393
طرح موضوع
زندگی عمل اندیشیدن است. این گفتهی ارسطو را هر طبیعتپیمای جدی و هر کنشگر (فعال) محیط زیست، میتواند آویزهی گوش و دستور کار خود قرار دهد. اندیشه و عمل، ارتباطی تنگاتنگ و دیالکتیک دارند و تصور یکی بدون دیگری ناممکن است. هیچ کنشگر فعالیتهای اجتماعی (در این جا: کوهپیمایی و حفاظت کوهستان) نمیتواند بی اندیشهورزی به هدف خود دست یابد، و مطالعه و پژوهشهای هیچ اندیشمندی بی آن که در پهنهی اجتماع و با سنگ "دانش همگانی" و آزمون، محک بخورد نمیتواند تاثیری مشخص در روند فرهنگ جامعه داشته باشد. نقد عمل و اندیشه، میتواند هموار کنندهی راه کنشگران و روشن کنندهی افق اندیشگی اندیشهورزان باشد.
ثبت رخدادها همراه با اظهار نظر پیرامون آنها، دیدن و بیان کم و کاستهای جامعه و جهان بزرگتر "زیستسپهر"، تشخیص کیفیت و تمیز دادن کار با ارزش از کارهای کم ارزش یا صرفا کمّی، بررسی تاثیر منفی یا مثبت اشخاص بر جامعههای انسانی و غیرانسانی، ارزیابی سود و زیان رفتارها و اقدامهای اجتماعی، کمک به ارتقای بینش همگانی، و کمک به حفظ داشتههای ارزشمند طبیعی و فرهنگی... از جمله وظیفههای منتقد است. هیچ کنشگر و نظریهپرداز و دانشمندی نمیتواند خود را بی نیاز از نگاه انتقادی بداند و از این رو آشنایی با تعریف ها و مبانی نقد، همگان را به کار آید.
از آن جا که من، هم به کوهنوردی و هم به موضوع محیط زیست علاقه دارم (و البته هر دو را به هم مربوط می دانم) و از سوی دیگر در هر دو مقوله، چالش های اصلی را مرتبط با موضوعهای اجتماعی میدانم، در این یادداشت کوشیدهام تعریفهایی از "نقد" به دست دهم و ارزش آن را در ارتقای کیفی دو موضوع بیان کنم؛ به همین دلیل در متن، بحثهای مربوط به کوهنوردی و محیط زیست در هم ادغام شدهاند.
تعریف نقد
در زبان فارسی، "نقد کردن" جز آن که به معنای تبدیل کردن یک جنس یا سند به پول حاضر و آماده است، به معنای نکتهسنجی و خوب و بد کردن نیز هست. در زیر، چند تعریف نقد را در این معنا که برابرنهاد واژهی انگلیسی critique یا criticism است، همچنین چند نقل قول از صاحب نظران واژهشناسی، جامعهشناسی و فلسفه را دربارهی انواع نقد و هدفهای آن، با هم میخوانیم:
1- نقد؛ جدا کردن درمها و نظر کردن در آنها تا سره از ناسره شناخته شود، بهین چیزی برگزیدن. (لغتنامهی دهخدا)
2- نقد؛ تمیز دادن خوب از بد، آشکار کردن محاسن و معایب سخن، انتقاد کردن اثری علمی یا ادبی. (فرهنگ معین)
3- نقد ادبی که از آن میتوان به سخنسنجی و سخنشناسی نیز تعبیر کرد، عبارت است از شناخت ارزش و بهای آثار ادبی و شرح و تفسیر آن به نحوی که معلوم شود نیک و بد آثار چیست و منشأ آنها کدام است [...] نقد و نقادی که عبارت از سنجش و ارزیابی و حکم و داوری دربارهی امور است، البته اختصاص به ادبیات ندارد؛ [...] فلسفه و تاریخ و انساب و لغت و [...] فنون هنر نیز [...] حاجت به نقد و نقادی دارند و تشخیص مراتب و درجات آثاری که بدان هنرها مربوط است، همه محتاج ناقدان بابصیرت است.(عبدالحسین زرین کوب، نقد ادبی، انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم، 1373، ص 9)
4- لازم است که تلاش کنیم تا جامعهشناسی، به منزلهی نظریهی انتقادی، به نحو مطلوب به ضرورتها و وظایف خود عمل کند. دنیای اجتماعی همچون یک پدیدهی "موجود" نیست، بلکه ایجاد کنندهی سوالهایی میباشد. یکی از این سوالها این است که چه نوع دگرگونیهای اجتماعی امکان پذیر یا مطلوب است و کوشش ما برای رسیدن به آنها چگونه باید باشد؟ (آنتونی گیدنز، درآمدی انتقادی بر جامعهشناسی، ترجمه: لیلا پیروزمند، انتشارات فردوس، 1385، ص183)
5- فارغ از این که منتقد چه شیوهای را به کار می بندد، میتوانیم نقد را به سه گروه کلی تقسیم کنیم: توصیفی، روشنگر (تفسیری)، و ارزش گذار. (برنا موران، نظریه های ادبیات و نقد، برگردان: ناصر داوران، انتشارات نگاه، 1389، ص 351)
6- فرو شکستن مرزهای شعب گوناگون دانش، یکی از دستاوردهای تفکر انتقادی جدید است. (کریستوفر نوریس، از پیشگفتار بر کتاب رابرت هولاب با عنوان: یورگن هابرماس، نقد در حوزهی عمومی، ترجمه: حسین بشیریه، نشر نی، 1375، ص18)
7- اندیشهی انتقادی به معنای [...] ایراد گرفتن نیست، بلکه به معنای تجسس است. کلمهی "نقد" (critique) که محور معرفتی فلسفهی کانت است، از ریشهی یونانی krinein به معنای تفکیک کردن مشتق میشود. ولی از آن جا که کلمهی crisis هم از همین ریشه مشتق می شود، پس میتوان گفت که عقل انتقادی عقلی است که ایجاد کنندهی بحران است و روشنفکر نیز به عنوان نمایندهی عقل انتقادی در جامعه بحرانساز است. شاید به همین دلیل بتوان گفت که روشنفکر با ایجاد بحران در مفاهیم، هنجارها و معیارهای اجتماعی، راه را برای بحث و گفتگوی دمکراتیک و تمرین دمکراسی هموار می کند. [...] روشنفکر، فردی متعهد و مسوول است و روشنفکری همزمان تعهدی اخلاقی و مسوولیتی اجتماعی است. تعهد اخلاقی روشنفکر، در قبال پرسش انتقادی است که او از خود و از جامعهاش می کند [...]. برای روشنفکر، عشق به اندیشه به معنای حضور دائمی در جهان و در کنار انسان ها است. یعنی به عبارتی روشنفکری در این جملهی معروف ارسطو خلاصه می شود که «زندگی عمل اندیشیدن است». (رامین جهانبگلو، بین گذشته و آینده، نشر نی، 1384، صص 268 و 272)
8- آموزگاران و خودگماشتگانِ همهدانی هستند که به دانش اندک خود خرسندند، یا دربارهی مطلبی که هیچ نمیدانند به خود میبالند که بسی میدانند [...] هر کس که بداند که نداند از همه داناتر است. سقراط گفت: «یک چیز را خوب می دانم، و ان این است که هیچ نمیدانم.» [...] پرسش کنندگان همیشه خطرناکترین افرادند. پاسخ دادن خطر زیادی ندارد. یک سوال میتواند بیش از هزار جواب خطرآفرین باشد. (یوستین گُردِر، دنیای سوفی، داستانی دربارهی تاریخ فلسفه؛ ترجمه: حسن کامشاد، انتشارات نیلوفر، چاپ یازدهم، 1387، ص 83)
9- در جهان امروز منقد دارای وظیفهای آموزشی (پداگوژیک) و اخلاقی نیز هست. منقدین [...] باید معلومات و دانش و آگاهی مردم را افزایش دهند، به کار توضیح و تشریح و توجیه بپردازند [...] سنجش و ارزیابی کار را از دید خود به آنان عرضه دارند و ایشان را به داوری بخوانند و تشویق کنند، ذوق و سلیقهشان را پرورش دهند، بی آن که ذوق و سلیقهی خود را به آنان بقبولانند، و این همه مانع آن نیست که نظر شخصی خویش را نیز بگویند. (جلال ستاری، در قلمرو فرهنگ، نشر ویس، 1366، ص91)
چرا نیاز به نقد داریم؟
(توضیح: شماره ها، به نقل قول های بالا ارجاع دارد.)
مشکل اصلی ما، در کوهنوردی و در موضوع حفاظت کوهستان و دیگر پهنههای محیط زیست، مشکل اجتماعی است و نه دشواریها و ریزه کاری های فنی- تخصصی. در کوهنوردی، کشور ما نه کمبود محیطهای کوهستانی دارد و نه فقر ژرف مالی و کمبود چشمگیر امکانات. فدراسیونی با حدود هفتاد سال پیشینه، دهها هیات و صدها گروه کوهنوردی، دهها هزار کوهپیما و کوهنورد، و توان مالی که امکان اجرای هزاران برنامهی ریز و درشت داخلی و دهها برنامهی خارجی را در سال میدهد... امروزه میبایست پشتوانهی حرکتهای کیفی پرشمار، و برکشندهی نام ایران در جهان کوهنوردی باشند. اما، کوهنوردی ما همچنان در مدار صعودهای تکراری میگردد و به جای توجه به ارتقای کار، اساسا کمّیتگرایی را به اخلاق چیرهی خود بدل ساخته است.
این فضا، نیاز به نقد دارد تا بتوانیم با "سره و ناسره کردن"(1) کارهای کوهنوردی، به بهتر ساختن جایگاه کوهنوردی کشورمان در جهان (و به حفاظت کوههامان) کمک کنیم. همهی آنانی را که دستی در کوهنویسی دارند، با کمی سادهگیری میتوان گروه نخبگان یا روشنفکران کوهنوردی خواند که وظیفهی «بحرانسازی»(7) در فضای راکد کنونی یا دگرگون سازی بینش مسلط را دارند. همانگونه که یوستین گُردر گفته است(8)، اگر می خواهیم بیشتر بدانیم (و با این دانسته ها، به پیشرفت دست یابیم) باید پرسشگری کنیم؛ این وظیفهی کوهنویسان است که برای مثال از مدیران «خودگماشته و همهدان» بپرسند: با این همه هزینه و این همه ادعا، کوهنوردی کشور را به کجا رساندهاید؟! کافی است بدانیم که کوهنوردان ایرانی (به جز یک مورد در برودپیک، سال های 88 و 90) هیچ صعود نویی روی کوههای بلند خارج از کشور انجام نداده و هیچ رکوردی که قابل طرح در محافل کوهنوردی جهان باشد، ثبت نکردهاند (مورد برودپیک هم در مقیاس جهانی، یک کار متوسط بوده است). رکورد شکنی در ورزش هم مانند «فرو شکستن مرزهای شعب گوناگون دانش»(6) نیازمند تفکر انتقادی است.
لوازم نقد
برای آن که خوب نقد کنیم، نخست باید موضوع مورد نقد را خوب بشناسیم. کوهنوردی فعالیتی است تجربی، و به همین دلیل منتقد این رشته باید کوهنوردی کرده باشد و کلیات این فعالیت را به تجربه لمس کرده باشد. اما، این دلیل نمیشود که توقع داشته باشیم منتقد در هر بابی که قصد سخن گفتن دارد، خبرهی آن زمینه باشد. به ویژه خطا است اگر برای بستن دهان منتقد، از او "مدرک رسمی" (مثلا مدرک مربیگری، یا از آن بدتر: مدرک تحصیلی) مطالبه کنیم؛ در واقع خود این مدرکگرایی از چیزهایی است که باید از آن دوری کرد! نه تنها نقد پذیری، بلکه نقادی هم نه امری تخصصی، بلکه از نوع حقوق عمومی است که همگان میتوانند وارد آن شوند. از سوی دیگر، باید یاد بگیریم که به سخنان منتقد توجه کنیم و پاسخ پرسشها و بحثهای او را بدهیم و نه آن که شخصیت او را زیر سوال ببریم یا به نقطهضعفهای احتمالی او در زمینههایی که ربطی به بحث مشخص او ندارد، بپردازیم. ایجاد فضای شنود و گفت، پرسشگری، و تمایل به بازنگری و اصلاح دیدگاهها، از هدفهای اصلی منتقد و شخص انتقاد شنو است.
منتقد خوب، باید جریانهای روز کوهنوردی را پیگیری کند؛ با دست اندر کاران این فعالیت رفت و آمد و مراوده داشته باشد؛ با سازمانهای کوهنوردی ارتباط پیوسته داشته باشد؛ و خلاصه با «حضور دائمی در جهان و در کنار انسانها»(7) رویدادهای این سپهر، رویکردهای فعالان آن، و عاملهای موثر بر آن را بشناسد. بخش مهمی از این شناخت، با مطالعه به دست میآید؛ بنا بر این منتقد جدی، پیوسته در کار خواندن خواهد بود و از این نظر، چونان یک پژوهشگر است. شاید بتوان گفت که برای نوشتن یک خط نقد لازم است یک صفحه مطلب خواند؛ به ویژه اگر منتقد بخواهد از «توصیف» سادهی یک اثر یا یک رویداد گذر کند و به «تفسیر و ارزشگذاری»(5) آن برسد.
منتقد نباید خود را گرفتار تعصب و پیشداوری سازد، بلکه باید با بلندنظری و «بصیرت» به «سنجش و ارزیابی امور»(3) بپردازد. کسانی که با یک پیش فرض و برای رسیدن به مقصودی تعیین شده به کند و کاو در یک اثر یا رویداد میپردازند، نه منتقد که یک ستیزهجو هستند و به جای دیدن «محاسن و معایب»(2) کار، فقط عیبها را خواهند دید. درخشان ترین آثار فرهنگ فارسی، در بردارنده ی سخنانی زرین در نکوهش این گونه نگاه است: کمال سرّ محبت ببین نه نقص گناه / که هر که بی هنر افتد نظر به عیب کند (حافظ) و یا: خشک کامی و تعصب خامی است / تا جنینی، کار خونآشامی است (مولوی). نادر ابراهیمی میگوید: «سختترین انتقادها اگر با شقاوت همراه نباشد، آنطور نمیکوبد که مرمتناپذیر باشد» (چهل نامهی کوتاه به همسرم، نامهی سی و پنجم).
نتیجهی نقد
ارتقای بینش و «پرورش ذوق و سلیقهی مردم»(9) را میتوان مهمترین کارکرد یک نقد خوب دانست. در کوهنوردی، برنامههای بزرگ و پرهزینهای به خرج ملت اجرا شده که تا کنون به علت کمبود نقد، آنها را به عنوان برنامههایی با ارزش جهانی و آسیایی جا زده اند. نه تنها مردم عادی، بلکه بیشتر کوهنوردان هم در این فضای ساختگی که مناسب برای بودجه گیری است، به تحسینکنندگان صِرف «برنامههای بزرگ» و به مشتاقان حضور در «اکسپدیشن»هایی بدل شدهاند که در واقع چیزی جز "صعودهای تجاری" (صعودهایی با خرید خدمات از شرکتهای گردشگری) نیستند.
در مورد محیطهای کوهستانی که از ارزندهترین زیستبومهای کشور هستند، طرحهای عمرانی بیملاحظه مانند راهسازی و کشیدن خط لوله و سدسازی و احداث تلهکابین (که آنها هم در درجهی اول مناسب بودجه گیری هستند) در فضایی پرمغالطه، به عنوان طرحهای ضروری برای اقتصاد کشور قلمداد شده اند. هر دوی این موردها، با نقد و بررسی آزاد اندیشانه میتوانند به چالش کشیده شوند و به اصلاح دیدگاه مردم بیانجامند.
پایان سخن؛ اشاره هایی از محمد نوری
کوهنورد برجسته و دوست خوبم محمد نوری، نکتههای ارزندهای را دربارهی نقد به من یادآور شده است، که دریغ دارم به گوشههایی از آن اشاره نکنم:
نقد، سلاح اصلاح است. مهمترین هدف از آزادی بیان و نقد، اصلاح طرف مقابل نیست، بلکه رشد آگاهیهای اجتماعی، فرهنگی و ورزشی است. آن کس که نقد میکند، اندیشهی خود را به داوری میگذارد و از واکنش دیگران پاسخ خود را میگیرد، و دیگرانی که ناظر این رویارویی اند، با خواندن یا شنیدن این چالش به درک و آگاهی بالاتری میرسند. در جامعهی کنونی ما، گاه اعتبار نقد را (برخلاف گزارههای علمی) وابسته به اعتبار فرد یا گروه نقد کننده میسازند، اما درست آن است که موضوع "انگیزههای نقد" را که کمتر قابل تببین است، از ارزیابی و اعتبارسنجی نقد جدا کنیم.
ما، برای رشد و پویایی و حرکت رو به جلو نیاز به نقد، سنجش، و ارزیابی وضع موجود داریم. انتقادپذیری، برای ساختارهای مردمسالار و پاسخگو یک نیاز است، و اگر کسی – حتی مدیران منتخب یک سازمان، یا یک تشکل با سابقه و خوش نام- خود را بینیاز از نقد تلقی کند، مطمئنا از نگرش مردمسالارانه منحرف شده است. انتقاد حق مسلم هر عضو یک تشکیلات، برای نظارت بر مدیریت آن تشکل و جلوگیری از انحراف آن از چارچوب اساسنامه و هدفها و وظیفهها است. اگر نقد پذیر هستیم و رویکردی آگاهانه به آن داریم، باید فضایی برای امنیت نقد ایجاد کنیم تا موافقان و مخالفان فرصت بحث و چالش بیابند.
مدارای ظاهری با منتقد، و مخالفت نهانی با نقد را هرگز به خود راه ندهیم؛ اگر منتقد حقیقت را گفته است، نقاط منفی و ضعفهای خود را بازشناسیم و در رفع آنها بکوشیم. انتقاد سیاه و منفی یا از سر عناد را نیز آگاهان خواهند شناخت، و در داوری جامعه، خود نوعی تبلیغ مثبت برای ما خواهد بود.
مقاله منتشر شده در همایش فضای مجازی کوهنوردی - نویسنده مقاله : عباس محمدی (وبلاگ دیده بان کوهستان )