گزارش صعود

گزارش پيمايش تنگه زندان

 

 

 

کنیونینگ یا دره نوردی یکی از شاخه های جذاب کوه نوردی فنی محسوب می شود. با توجه به شرایط جغرافیایی ایران این رشته به سرعت در کشور گسترش پیدا کرده و مورد توجه کوهنوردان قرار گرفته است. تا کنون با تلاش کوهنوردان کشورمان دره هایی که عمدتا در منطقه البرز قرار گرفته گشایش و پیمایش شده است و برخی از آنها مورد توجه دیگران قرار گرفته و بارها و بارها پیمایش شده اند.یکی از قدیمی ترین و معروف ترین این دره ها اندراسم است. اما برخی دیگر به دلیل عدم وجود گزارش های مستند و ااطلاع رسانی مناسب و یا شرایط اقلیمی خاص مورد توجه چندانی واقع نشده اند        

                    .
 زاگرس با توجه به شرایط جغرافیایی و طبیعت خاص این رشته کوه زیبا ، شرایط بسیار مناسبی را برای گسترش این رشته فراهم آورده است. همان طور که می دانیم زاگرس رشته کوه جوانی است که از نزدیک شدن صفحه عربستان به صفحه ایران از میان رسوبات دریای تتیس سر برآورده است و هم چنان در حال قد کشیدن می باشد. ستیغ های بلند که سر به آسمان می سایند و دامنه های پر شیب که به دره های عمیق و پر آب منتهی می شوند مناظری بدیع و دلفریب به وجود آورده اند که در نوع خود بی نظیر می باشند. ازطرفی دیگر وجود لایه های رسوبی و آهکی به عمق سه هزار متر در این منطقه شرایط مناسبی برای جمع شدن آبهای زیر زمینی در دل این بستر متخلخل و اسفنج مانند به وجود آورده. این سفره های بزرگ آب زیر زمینی آب را در زمستان جذب کرده  و در تابستان ، این آب از زمین جوشیده و جاری می گردد ورودخانه های پرآبی مانند کارون و دز را به وجود می آورد.همه این عوامل دست به دست هم داده و دره هایی باشیب مناسب و آب فراوان به وجود آورده است                          
یکی از زیباترین و بکرترین این مناطق رشته کوه هزار دره و سبزه کوه   به ارتفاع تقریبی 3800 متر در بلندترین قسمت ، در جنوب استان چهارمحال و بختیاری و شرق جاده شهر کرد به ایذه می باشد. این رشته کوه زیبا دره ای بزرگ و عمیق را در میان خود جای داده که به تنگه زندان مشهور است و الحق این نام برازنده آن می باشد.

 

گزارش صعود 16 یال دماوند ، به یاد ابراهیم شیخی

۱۷ خرداد ماه  آغاز هفتمین سال فقدان کوهنورد بااخلاق و توانمند کشور، ابراهیم شیخی است. او در تاریخ ۱۳۸۷٫۳٫۱۷ در سن ۵۳ سالگی چشم از جهان فروبست. مرگ او در حین ورزش کوهنوردی و در ارتفاعات البرز مرکزی به وقوع پیوست.

در خرداد سال ۱۳۸۴ با همفکری او و ناصر جنانی طرح و اجرای پروژه برنامه «صعود شانزده یال دماوند» را عملاً آغاز گردید. به همین علت از سوی باشگاه اسپیلت و همنورد ایشان آقای " ذبیح‌ا… حمیدی " گزارش برنامه صعودهای شانزده‌گانه دماوند که برای اولین بار در فضای مجازی منتشر گردید تا بار دیگر یاد و نام ابراهیم شیخی را برسر زبان‌ها جاری شود تا شاید بدین‌ وسیله نسل جدید کوهنوردان این سرزمین بتوانند با گوشه‌ای از شخصیت و فعالیت‌های بارز ورزشی او آشنا شوند.

 

 

قسمت اول ـ ۴ مسیر جنوب‌غربی

مقدمه:
در آستانه سومین سالگرد درگذشت کوهنورد فقید و ارزشمند، زنده یاد جلال رابوکی «خانه کوهنوردان تهران» تصمیم گرفت تا برنامه‌ای در جهت اعتلای یاد و نام آن بزرگ‌مرد کوهستان در دماوند اجرا نماید.
 

بدین منظور قرار شد ۱۶ مسیری که وی در سال‌های گذشته به تناوب در دماوند شناسائی و صعود نموده بود با کمی تغییر و بازنگری این بار توسط تیم سه نفره خانه کوهنوردان تهران به طور مداوم «پی در پی» و هفتگی از خرداد الی شهریور ماه سال ۱۳۸۴ صعود گردد.
 

گزارشی که درپی می‌آید شرح این صعودها است که توسط آقایان زنده‌یاد ابراهیم شیخی (عضو افتخاری خانه)، ناصر جنانی و ذبیح‌ا… حمیدی (از اعضای رسمی و مؤسس خانه) اجرا گردید.
 

قبل از شرح برنامه نکات زیر قابل ذکر می‌باشد:
۱-    به منظور وضوح و مفیدتر بودن گزارش برنامه‌ها در انتها (جدول زمانبندی) و کروکی منطقه تقدیم همنوردان می‌شود که امیدواریم مثمر ثمر واقع گردد.
۲-    تمامی این صعودها بصورت یک روزه از تهران به تهران اجرا شده است.
۳-    کم‌ارتفاع‌ترین مبدأ شروع این برنامه‌ها شهرستان رینه به ارتفاع ۲۶۰۰ متر و بلندترین آن گردنه‌ سرداغ به ارتفاع ۳۵۰۰ متر بوده است.
۴-    کوتاه‌ترین مسیر صعود شده یال داغ و بلندترین آن یال پادگان است.
۵-    ساده‌ترین مسیر یال جنوبی و مشکل‌ترین و فنی‌ترین آنها یال تیغه‌های ملار تشخیص داده شد.
۶-    در این برنامه گاهی به علت کمبود وقت، مسیر برگشت را از جبهه‌های متفاوت انتخاب می‌کردیم که اکثراً از مسیر جنوبی بود.
 

مسیر صعود ۴ یال جنوب و جنوب غربی

(از راست به چپ: گوسنفدسرا، لومر، قرقه و چال چال)

 

اولین صعود: یال گوسفند سرا (مسیر جنوبی) ۱۳۸۴٫۳٫۶

ساعت ۳ بعدازظهر ـ در حال پایین آمدن از قله‌ایم. تقریباً هم‌ارتفاع آبشاریخی در دره‌ای هستیم مشرف به پناهگاه (دره شن‌اسکی) کولاک شدیدی به همراه مه غلیظی در منطقه حکم فرماست. امروز اولین صعود از شانزده صعود است و من در حال فکر کردن به اینکه برنامه‌ای را که تنظیم کرده‌ایم آیا می‌توانیم هر هفته اجرا کنیم یا نه؟ به مشکلات حاشیه‌‏ای فکر می‌کنم؟ ….


-    مسائلی مربوط به ترک آخر هفته خانواده
-    پایبندی اخلاقی اعضای تیم جهت حضور هفتگی در برنامه
-    دور شدن موقتی از صعود قله‌های دیگر
-    مسئله ماشین و مشکلات جانبی آن
 

در همین افکار هستم که بخاطر شدت کولاک نیاز به عینک طوفان پیدا می‌کنم. اما موفق نمی‌شوم آن را بیابم. از خیرش می‌گذرم و سعی می‌کنم به همراه دو تن از اعضای جوان خانه که همراه من هستند سریعاً به پناهگاه برسیم. به فکر می‌افتم آقا جلال هم عینک مناسبی در آخرین صعود خود به همراه نداشت. (۳۰ فروردین ۱۳۸۱)
 

از قله به پایین هر چند دقیقه نیم‌نگاهی به سمت راست (غرب) خود می‌کنم تا مسیر هفته آینده را بیشتر بررسی نمایم. ولی دیگر هوای مه‌آلود اجازه این کار را هم نمی‌دهد. قرار ما این است که صعودهای ۱۶ گانه را در جهت گردش عقربه‌های ساعت انجام دهیم. پس می‌شود در هر مسیر، مسیر بعدی را بررسی کرد….
 

ما کمی دیرتر از بقیه وارد پناهگاه بارگاه سوم می‌شویم. آقا ابراهیم شیخی، ناصر جنانی و بقیه دوستان منتظر ما هستند. بعد از ناهار همگی به طرف گوسفندسرا به راه می‌افتیم. هوای امروز تا ظهر نیمه‌آفتابی بود. ولی بعدازظهر هوا ابری شد و هوای نامساعد هنوز ادامه داشت. وقتی به گوسفندسرا می‌رسیم آقای عبدا… ناهید از تیم ما دعوت می‌کند شام را در قرارگاه پلور و در معیت خانواده زنده‌یاد یزدانی باشیم که در زمستان گذشته در همین مسیر مفقود شده و خانواده وی چند هفته‌ای است در منطقه حضور دارند و در حال جستجوی گمشده خود هستند.
 

گفتگوی مفصلی با خانواده آقای یزدانی داشتیم و اعلام کردیم در ۱۵ هفته آینده در مسیرهای مختلف به سهم خود جستجوی آنها را پیگیری خواهیم کرد
 

(به خاطر صعودهای فراوان همنوردان بر روی این یال از توضیح بیشتر این مسیر پرهیز می‌نمایم.)
 

دومین صعود: یال لومر (مسیر غربِ جنوبی) ۱۳۸۴٫۳٫۱۳

نام لومر فکر می‌کنم نامی فرنگی باشد. در جاده پلور پلی قدیمی داریم به نام آن و همین طور دره‌ای به موازات یالی به نام لومر. این یال از ارتفاع حدود ۳۵۰۰ متری به بالا دو شاخه می‌شود. لومر ۱ و لومر ۲ و دره مذکور در بین این دو یال قرار دارد. برای رسیدن به پای لومر ۲، از گوسفندسرای احسان به طرف غرب حرکت می‌کنیم. ۵۰۰ متر تراورس کرده، بعد وارد دره‌ای می شویم که تا پای یال اصلی ادامه دارد. بر روی هر دو این یال‌ها سنگ‌چین‌های بزرگی به اندازه قد انسان وجود دارد که ما نام آنها را آدمک‌های سنگی نهادیم. یال لومر ۲ در غرب دره واقع است و ابتدای آن خاک تقریباً سرخ رنگی دارد که در این فصل روی آن را کاملا برف پوشانده است.
 

خوشبختانه برف کاملا سفت است و ما مشکل حرکت نداریم. با سرعت به پیش می‌رویم. در ارتفاع ۴۵۰۰ متری دو یال ۱و۲ به همراه یال دیگری که از سمت چپ غرب بارگاه سوم به نام خومه که تا اینجا کشیده شده است، به هم می‌رسند و ما را به طرف قله هدایت می‌کند. این یال دارای صخره‌های کوچک فراوانی است که عبور از بین آنها زمان بسیاری تلف می‌کند. به خصوص که در این فصل برف بین آنها نرم است و نیاز به برف‌کوبی زیادی دارد. وقتی به ارتفاع ۵۴۰۰ متری و به یال خاک‌زردها می‌رسیم (آخرین قسمت) حدود ساعت ۲:۳۰ است که از دور صخره‌های یخ‌زده قله نمایان می‌گردد. هوای بسیار سرد و مه‌آلودی منطقه را دربرمی‌گیرد. به قله که می‌رسیم حدس می‌زنیم درجه حرارت ۱۵ الی ۲۰ درجه زیرصفر باشد. به سرعت به طرف مسیر جنوبی به راه می‌افتیم. به بارگاه سوم رفته، پس از صرف ناهار به گوسفندسرای احسان مراجعت می‌کنیم. نزدیکی‌های عصر هوا کاملا صاف شده است. (ناگفته نماند که برف‌چال‌های مسیر در این فصل به زود رسیدن ما به پایین کمک شایانی می‌کند.)
 

نکته قابل ذکر این که یال لومر در ارتفاع ۴۸۰۰ متر به بالا با چرخشی کاملا مشخص بطرف چپ، از دهنة کاملا جنوبی وارد قله می‌شود. برعکس مسیر جنوبی که قله از جهت جنوب شرقی صعود می‌گردد.
 

سومین صعود: یال قرقه (مسیر جنوب غربی) ۱۳۸۴٫۳٫۲۰

در گذشته در جنوب‌غربی قله دماوند معدن پوکه‌ای بنام قرقه بوده که جاده آن همان جاده گوسفندسرای احسان می‌باشد که در دو راهی آخر (۲ کیلومتری مسجد) بطرف چپ منحرف شده، ابتدا به گوسفندسرای قرقه سپس به معدن قرقه می‌رسد. ما صبحانه را در گوسفندسرای قرقه صرف کرده، به راه می‌افتیم. پس از گذشتن از دره‌ای نسبتاً باریک، به دشتی بزرگی می‌رسیم که ابتدای یال در سمت چپمان دیده می‌شود. وقتی سوار یال شدیم، متوجه می‌شویم قسمت اول آن پله‌پله می‌باشد که کمی خسته‌کننده می‌نماید. پس از آن روی یال اصلی که به رنگ خاک است قرار می‌گیریم که در این فصل برف زیادی دارد. بعد از شیب تندی یال باریک می‌شود که راه پاکوب نیمه‌مخفی در آن به چشم می‌خورد. هوا بسیار سرد است و باد شدیدی شروع می‌شود که ناگزیریم بادگیرها را بپوشیم. بعد از عبور از یال جناقی به محلی در ارتفاع حدود ۴۵۰۰ متری می‌رسیم. در آنجا لوله‌های زیادآب را می‌شود مشاهده کرد که به طرف پایین کشیده شده است که البته در این موقع از سال زیر برف قرار دارند. بعد از آن مسیر روی یال صخره‌ای ادامه پیدا می‌کند که در بین آن صخره‌ها آبشار یخی کوچکی نمایان است. قسمت آخر مسیر یال خاک‌زردها می‌باشد که در سمت چپ یال خاک‌زردهای لومر (جدا از آن) واقع هست. بعد از نیم ساعت دقیقاً از جنوب‌غربی وارد قله می‌شویم.
 

چهارمین صعود: یال چال‌چال (مسیر غربی اول ) ۱۳۸۴٫۳٫۲۷

گوسفندسرای چال‌چال در ابتدای جاده پناهگاه سیمرغ (ورارو) واقع است. در گذشته این مسیر را از همین گوسفندسرا صعود می‌کردند. اما مسیری را که زنده‌یاد جلال رابوکی بر روی این یال انتخاب نموده بود حدود ۷ کیلومتر جلوتر است. در ابتدای آن مسیر، یالی وجود دارد که در پای آن چمنزار بزرگی هست که در این فصل بسیار سرسبز و زیباست (محل پارک اتومبیل).‌ وقتی از این محل به راه افتادیم روی یالی قرار گرفتیم که پوشیده از گل‌های وحشی و رنگارنگی بود که سرتاسر مسیر را دربرداشت. در این یال ابتدا باید قله‌ای صخره‌ای حدود ۳۸۰۰ متر را صعود کرد و پس از آن کمی پایین آمد و روی یال اصلی ادامه مسیر داد (آن قله صخره‌ای را می‌توان از جاده به راحتی مشاهده کرد.)
 

یال‌های این مسیر به شکل پله‌پله می‌باشد که با شیب تدریجی بطرف قله کشیده شده است. البته روی این مسیر شیب‌های تند نیز وجود دارد اما تقریباً از ارتفاع ۴۵۰۰ الی ۵۰۰۰ متری شیب زیادی در سر راه نیست. در قسمت‌های آخر این مسیر متوجه شدیم که صخره‌هائی که در مسیر قرقه وجود داشت، تا اینجا کشیده شده است (البته قسمت غربی آن). در بین این صخره‌ها شکافی وجود دارد که می‌توان با کمی سنگ‌نوردی به راحتی از آن عبور کرد (البته در این فصل انباشته از برف است). وقتی در ارتفاع ۵۴۰۰ متری به اول یال خاک‌زردها می‌رسیم متوجه می‌شویم دقیقاً روی یال خاک‌زردهای قرقه هستیم. بعد از صعود قله از همان مسیر بطرف پایین برمی‌گردیم و با استفاده از برف‌چال‌های بسیار زیادی که در سر راه است، بعد از ۴ ساعت به راحتی خود را به کنار اتومبیل می‌رسانیم. (نکته قابل ذکر اینکه این یال جهت صعود زمستانی بسیار مناسب است.)

 

 

 

قسمت دوم ـ ۴ مسیر شمال غربی و شمالی

 

 

 

 

 

مسیر صعود ۴ یال شمال غربی و شمالی

 

(از راست به چپ: یالهای سروزان، سیمرغ، داغ و پناهگاههای شمالی)

 

 

 

پنجمین صعود: یال سروزان (مسیر غربی دوم) ۱۳۸۴٫۴٫۳

 

دقیقاً ۲ کیلومتر مانده به پارکینگ مسیر سیمرغ، لولة آب بزرگی که برای استفاده دام‌های منطقه ساخته شده است دیده می‌شود. اتومبیل را در اینجا پارک کرده براه می‌افتیم. این یال در بین یال مشخص چال‌چال و مسیر اصلی غربی (سیمرغ) واقع است که از دور به رنگ سیاه خودنمائی می‌کند. در ابتدا بعد از گذشتن از شیب کوتاهی به دشتی نسبتاً بزرگ می‌رسیم که تا پای یال ادامه دارد. در آنجا دره‌ای کوچک قرار دارد که مسیر در سمت راست آن، روی تیغه‌ای خاکی و سنگی کشیده شده است. این یال تا زیر شیب‌های اصلی ادامه دارد و در انتها به یالی که از سنگ‌های سیاه‌رنگ بزرگ و غلتانی تشکیل شده است ملحق می‌گردد. از این محل پناهگاه سیمرغ کاملا نمایان است.
 

 

از ارتفاع ۴۸۰۰ متر به بعد این یال شکل طبیعی خود را از دست داده و به شکل تقریباً سوخته تا بالا ادامه پیدا می‌کند و در پایان از مسیری کاملاً مجزا و منفرد از سمت غرب وارد قله می‌گردد (از کنار مسیر سیمرغ) شیبی که در انتهای مسیر وجود دارد. کمی نفس‌گیر می‌باشد. بعد از صعود قله، مسیر برگشت را (سمیرغ) انتخاب می‌کنیم که سریعتر به پایین برسیم. (نکته قابل ذکر اینکه در طول این مسیر می‌توان از نزدیک یخچال عظیم غربی را مشاهده و بررسی نمود.)
 

 

ششمین صعود: یال داغ (مسیر شمال‌غربی) ۱۳۸۴٫۴٫۱۰

 

این هفته طبق قرار قبلی قرار بود مسیر سیمرغ صعود شود. ولی بنا به پیشنهاد دوستان مسیر داغ انتخاب می‌شود و صعود یال سیمرغ به هفته آینده موکول می‌گردد. ۵۰۰ متر مانده به پارکینگ غربی در سمت چپ جاده‌ای وجود دارد که به طرف گوسفندسرای چاک‌اسکندر و بعد از آن به یال داغ ختم می‌گردد. حدود ۲۰۰ متر مانده بر روی گردنه داغ چند خانه سنگی در سمت راست نمایان است که محل مناسبی جهت پارک اتومبیل (جیپ) می‌باشد. در این یال می‌توان دو مسیر را جهت صعود انتخاب نمود، یال داغ و یال سرداغ، برای رسیدن به مسیر دوم (یال سرداغ) باید به سمت چپ (شرق) تراورس نمود و خود را روی یال اصلی رسانده و از آنجا بطرف قله صعود کرد. البته هر دوی این مسیرها در ارتفاع حدود ۵۳۰۰ به هم می‌رسند و تا قله یکی می‌شوند.
 

 

مسیر ما با یال‌های سرسبز و کوتاهی شروع شده و به یال نسبتاً تیغه‌ای ختم می‌گردد که بین آن یال تیغه‌ای در حدود ارتفاع ۴۳۰۰ یک «زیر سنگی »بزرگی به مانند یک پناهگاه وجود دارد که محل مناسب جهت استراحت و برپائی کمپ می‌باشد. از آنجا شیب مسیر زیاد شده و در عین حال شنی می‌گردد که بعد از گذشتن از صخره‌ای بزرگ روی یال کم‌شیبی قرار می‌گیریم. وقتی به این یال می‌رسیم پناهگاه سیمرغ در سمت راستمان و در بین دره دیده می‌شود. به گمانم این یال از پایین تا  نزدیکی‌های چاک‌اسکندر ادامه پیدا کند. از اینجا به بعد شیب مسیر کم شده تا برسیم به صخره‌های زیر قله. در بین این صخره‌ها راه نسبتاً مشخصی وجود دارد و تا محلی که یال سرداغ به این یال می‌رسد ادامه پیدا می‌کند (ارتفاع ۵۳۰۰). این قسمت، نسبتاً تیغه‌ای است که در سمت چپ آن پیشانی یخچال‌های شمال‌غربی دماوند نمایان است و در سمت راست شیب‌های تند منتهی به درة پناهگاه سیمرغ. قبل از قله صخره‌ای بزرگ وجود دارد که می‌توان آن را از طرف شرق دور زد و هم می‌توان آن را مستقیم صعود نمود. بعد از گردشی ۳۶۰ درجه‌ای بر روی قله از همان مسیر به طرف پایین بازمی‌گردیم. این بار نیز برف‌چال‌های مسیر کمک شایانی به ما می‌کنند تا به موقع و با کمترین مصرف انرژی به پای اتومبیلمان برسیم.
 

 

هفتمین صعود: یال سیمرغ (مسیر غربی ۳) ۱۳۸۴٫۴٫۱۷
امروز آخرین صعودمان بر روی جبهه غربی خواهد بود و با توجه به این که مسیرهای جبهه جنوبی هم به پایان رسیده است، از هفته آینده باید فعالیت خود را بر روی جبهه شمالی آغاز کنیم. آقای شیخی، باخنده می‌گوید: "بچه‌ها دلم برای مناظر زیبای جبهة شمالی تنگ شده است و خوشحالم از این که، بعداز چند سال فرصتی خواهد بود از پناهگاه‌های زیبای شمالی، که در ساختن آنها حدود ۲ ماه فعال بوده‌ام دوباره بازدیدی داشته باشم." از پارکینگ به راه می‌افتیم و در مسیر فلش‌گذاری و پاکوب شده سریعاً به پناهگاه می‌رسیم. به فکر می‌افتم به مانند ماشین‌هائی می‌مانیم که از جاده‌های خاکی بازگشته و به اتوبان رسیده‌اند. چند هفته در مسیر بدون پاکوب حرکت کرده‌ایم و اکنون در پاکوب این مسیر زیبا سریعاً به پیش می‌رویم. در پناهگاه پوستر برنامه را که با تصویر جلال و نام او و قله دماوند مزّین است نصب کرده، قرار می‌گذاریم در ۴ پناهگاه اصلی جنوبی، شمالی، غربی و شمال‌شرقی این پوستر را نصب کنیم و همچنین بر روی قله در آخرین صعود، لوح یادبودی از طرف خانه کوهنوردان تهران به یاد جلال رابوکی قرار دهیم. (به خاطر صعودهای فراوان همنوردان از روی این یال از توضیحات بیشتر این مسیر پرهیز می‌نمایم.)
 

 

هشتمین صعود: یال پناهگاه‌ها (مسیر شمالی ۱) ۱۳۸۴٫۴٫۲۴
به خاطر طولانی بودن جاده‌های این مسیر، سعی می‌کنیم صبح کمی زودتر از تهران خارج  شویم که میسر نمی‌شود.
 

 

زمانی که از بین روستای میان‌ده عبور کرده و به طرف چمن‌بن می‌رویم، هوا کاملاً روشن است و همان مناظر زیبایی که از هفته گذشته منتظرش بودیم، نمایان می‌گردد. بعد از رسیدن به سنگ استراحتگاه و صرف صبحانه، با دو ساعت کوهپیمایی، حدود ساعت ۱۱:۰۰ به پناهگاه اول می‌رسیم. هوای بسیار گرم و آزاردهنده‌ای را پشت‌سر گذاشته‌ایم. بعد از کمی استراحت به راه می‌افتیم. در بین پناهگاه اول و دوم متوجه شیئی سبز رنگ می‌شویم که خارج از مسیر خودنمایی می‌کند. شیخی و جنانی به طرف آن انحراف مسیر می‌دهند و بعد از چند دقیقه هر سه در کنار آن هستیم. حدسمان غلط است. آخر امیدوار بودیم نشانی از دوستی گم شده را بیابیم که نیافتیم. از همان جا، بعد از کمی آب پرکردن از نهر آب برفی که اتفاقی آن را یافته بودیم، به طرف بالا حرکت می‌کنیم. شیب‌های این مسیر تند و نفس‌گیر می‌باشد. امروز به دلیل گرم بودن هوا شاهد ریزش‌های پی‌درپی، بر روی یخچال عظیم سیوله هستیم که در سمت راست (شرق) ما کاملا نمایان است.
 

 

وقتی به پناهگاه ۲ می‌رسیم، آن را انباشته از برف می‌یابیم. پوستر را نصب کرده و به راه می‌افتیم. به محض حرکت، صدای تیمی را که از نزدیکی‌های قله ما را می‌بینند و خسته نباشید می‌گویند، می‌شنویم. (تیم صعودکننده مسیر شمال‌شرقی خانه کوهنوردان تهران). بعداز گذشتن از آخرین صخره‌های بالای پناهگاه به شیب‌های زیر قله می‌رسیم، جائی که یخچال عظیم «دُبی‌سر یا دیوسر» در سمت چپمان نمایان است.
 

 

چند تیم را می‌بینیم که از قله باز می‌گردند. صحبت‌های کوتاهی بین ما رد و بدل می‌شود و ما خیلی زود از آنها جدا شده، به طرف قله حرکت می‌کنیم. زمانی که به بام ایران می‌رسیم، تمام کوهنوردان آن جا را ترک نموده‌اند. سعی می‌کنیم خیلی زود از مسیر جنوبی بازگردیم و خود را به اتومبیلمان که توسط دوست خوبمان به گوسفندسرای احسان انتقال پیدا کرده است، برسانیم.

 

 

 

قسمت سوم ـ ۴ مسیر شمالی، شرقی و جنوبی

 

 

مسیر صعود ۴ یال شمالی، شرقی و جنوبی

(از راست به چپ: یال تیغه های شمالی ـ گردنه‌سر ـ پادگان و ملاخوران)

 

نهمین صعود: یال گردنه‌سر ـ مازیار ـ (مسیر شمالی ۳) ۸۴٫۴٫۳۱
امروز به دلیل عدم حضور آقای جنانی و همچنین هوای بارانی و سرد منطقه تصمیم می‌گیریم به جای یال تیغه‌ها، یال گردنه‌سر را صعود کنیم. این یال یکی از زیباترین مسیرهای دماوند می‌باشد که از سمت شمال به سمت شمال‌شرقی کشیده شده است و مناظر بسیار زیبایی را دربردارد. در نزدیکی‌های پناهگاه تخت فریدون می‌توان از دو مسیر قله را صعود کرد. اوّلی از مسیر پناهگاه تخت فریدون و دیگری قبل از آن و تقریباً بطور مستقیم. تیم ما که با بارش باران و برف شدیدی روبه‌روگردید کمی دیرهنگام و در ساعت یک بعدازظهر به پناهگاه تخت فریدون رسید.
 

در توضیح مسیر باید گفت: بعد از وارد شدن به جاده میان‌ده به چمن‌بن و طی حدود ۳ کیلومتر از سمت چپ، جاده‌ای به طرف یال گردنه‌سر کشیده شده است که خانه‌های سنگی آن از دور هویداست.
 

تا پای آن خانه‌ها می‌شود با اتومبیل (جیپ) رفت. اتومبیل ما در این جا دچار نقص فنی می‌گردد که مجبور می‌شویم پیاده تا آن جا رفته و در راه پاکوب مشخصی قرار گیریم که تا تخت فریدون ادامه دارد. این راه از خانه‌های سنگی شروع شده و بعد از اینکه شیب زیادی می‌گیرد به سمت شمال‌غربی کشیده شده است و دقیقا از بالای دو برآمدگی مشهور دماوند می‌گذرد.
 

برف نسبتاً زیادی در زیر پناهگاه که دشت بزرگی است انباشته شده است. (آب تأمین‌کننده پناهگاه به این دره می‌ریزد) وقتی به پناهگاه وارد می‌شویم با وضعیت پیش‌بینی نشده‌ای روبه‌رو می‌گردیم. از طرفی زمان زیادی را از دست داده‌ایم و از طرفی دیگر وسائل وکفش‌هایمان کاملاً خیس شده است و از سویی دیگر یکی از هم‌نوردان که دچار سرماخوردگی شده حال مناسبی ندارد. بعد از مشورت تصمیم برآن می‌شود آقای شیخی به طور انفرادی قله را صعود نماید و ما دو نفر به گزانه بازگردیم و از آن جا با اتومبیل که قبلا بوسیله تلفن همراه با آن هماهنگ کرده بودیم به مسیر جنوبی رفته و منتظر آقای شیخی شویم.
 

همین کار را انجام دادیم و خوش‌بختانه آقای شیخی بعد از چند ساعت صعود انفرادی، در شرایط مه و برفکوبی زیاد «بام‌برفی» بدون هیچ مشکلی به ما پیوست و باعث آن شد که با تلاش این کوهنورد با تجربه و همیشه آماده این مسیر نیز بطور کامل صعود گردد.
 

دهمین صعود: یال پادگان (مسیر جنوب‌شرقی) ۸۴٫۵٫۷
این هفته بدلیل عدم حضور ذبیح‌ا… حمیدی (به دلیل حضور در برنامه صعود قله آرارات ترکیه) و مهیّا نبودن اتومبیل (جیپ) یکی از مسیرهای جنوب‌شرقی را انتخاب می‌شود که جزء مسیرهای ۱۶گانه زنده‌یاد جلال رابوکی بوده است، یعنی یال پادگان.
 

این یال مابین یال کُرنا (از روستای کُرنا) و یال ملاخوران (مسیر جنوب‌شرقی) واقع است و تقریباً از طولانی‌ترین مسیرهای ۱۶گانه می‌باشد. برای رسیدن به پای آن باید شروع کار را رینه قرار داد و بهتر است اتومبیل را در پارکینگ قرارگاه قدیمی رینه پارک کرد؛ این مسیر را می‌باید از کنار پادگان رینه شروع نمود و کم‌کم با تمایل به سمت شرق، خود را روی یال اصلی رساند. این یال با فراز و نشیب نسبتاً زیادی در ارتفاع حدود ۴۰۰۰ متر به یال شرقی که به یال آب‌گرم مشهور است می‌رسد. در اینجا یال سمت چپ (غرب)که نزدیک‌ترین یال به ملاخوران است را انتخاب کرده و حرکت خود را به طرف قله ادامه می‌دهیم.
 

در بین راه وقتی به یال گدازه‌ها می‌رسیم دیگر با مسیر آب‌گرم مشترک شده‌ایم. (ارتفاع ۴۳۰۰ متر) مسیرگدازه‌ها یکی از جالب‌ترین قسمت‌های دماوند می‌باشد. قسمتی که دارای کف کاملاً سنگی و گدازه‌ای می‌باشد و حدود۲۰۰ الی ۳۰۰ متر ادامه دارد. بعد از آن به شیب‌های تندی می‌رسیم که در بالای آنها می‌باید خود را به سمت غرب متمایل کنیم زیرا اگر بخواهیم این مسیر را بطور مستقیم ادامه دهیم با دیواره‌های غیرقابل عبوری مواجه خواهیم شدکه مسیر ما را بطرف شیب‌های خطرناک بالای بام‌برفی (دره یخار) منحرف می‌نماید. بعد از مدّت کوتاهی با عبور از یخچال، البته به شکل تراورس و کمی سنگ‌نوردی دوباره بر روی یال اصلی قرار می‌گیریم. (روی همان دیواره‌هایی که در بالا ذکر شد.) از اینجا به بعد راه پاکوبی تا قله ادامه دارد. کمی جلوتر به زیر شیب یخچالی می‌رسیم که به بطرف تپه گوگردی کشیده شده است.
 

4 مسیر از مسیرهای ۱۶گانه (تیغه‌های ملار ـ بزمین‌چال ـ آب‌گرم ـ پادگان) از اینجا به بعد به طور مشترک، در یک مسیر به قله ختم می‌شوند. از منتهی‌الیه شرقی تپه گوگردی آن را صعود می‌کنیم و بعد از عبور از دودکشِ بزرگ گوگردی، از مسیر جنوبی وارد قله می‌شویم. چون دیر هنگام است سریعاً به بارگاه سوم و از آنجا به گوسفندسرای احسان رفته و با نیسان‌وانتی خود را به اتومبیلمان که در رینه است می‌رسانیم.
 

یازدهمین صعود: یال ملاخوران (مسیر شرق‌جنوبی) ۸۴٫۵٫۱۴
این هفته بعد از یک جلسه استراحت و این بار به دلیل عدم حضور آقای شیخی تصمیم می‌گیریم به مسیر شمالی نرفته و آخرین یال باقی‌مانده از یال‌های جنوب‌شرقی، یعنی ملاخوران را صعود کنیم.
 

برای رسیدن به این مسیر بهتر است از گوسفندسرای احسان حرکت را آغاز کنیم. بعد از ده دقیقه حرکت در مسیر بارگاه سوم کم‌کم به سمت شرق تراورس می‌کنیم. چند دره‌ی کوچک را باید قطع کرده، پس از رسیدن به «کافردره» که کاملاً مشخص است، از روی اولین یال به سمت بالا حرکت می‌کنیم. چون هوا کاملاً مِه‌آلود است، در پیدا کردن یال مورد نظر کمی دچار مشکل می‌شویم. ولی با باز شدن تدریجی هوا در ارتفاع بالاتر، مسیر صحیح را تشخیص می‌دهیم. وقتی روی یال اصلی قرار می‌گیریم دره‌ی بزرگ و ژرفی در سمت شرق نمایان می‌گردد که در سمت شرق‌تر آن دره، یالی مشخص می‌شود که در ارتفاع حدود ۴۵۰۰ با چرخشی بزرگ به یال ملاخوران متصل می‌شود؛ یال ملاخوران فضای زیادی برای برپائی چادر دارد که جهت صعود زمستانی بسیار مناسب است. (ناصر جنانی در جلو تیم، کار شناسائی مسیر را به نحو احسن انجام می‌دهد.) این یال در ارتفاع بعد از ۴۰۰۰ متر از حالت خاکی درآمده به شکل سنگی و تیغه‌ای ادامه پیدا می‌کند. بعد از عبور از این قسمت به شیب‌های تندی می‌رسیم که به یک دیواره سنگی ختم می‌گردد. سطح این دیواره تختی و کم‌شیب و نیمه‌گدازه‌ای می‌باشد که تا حدود ۵۰۰ متر ادامه دارد. بعد از این قسمت سنگ‌نوردی کوتاهی داریم که پس از آن متمایل به شرق می‌شویم. در این جا به قسمت بالای یخچال عظیم شرقی می‌رسیم که باید آن را تراورس نماییم که البته باید با احتیاط و دقت این کار را انجام دهیم. در قسمت آخر این مسیر شکافی است که شیب زیادی دارد و با سنگ‌نوردی ملایمی از آن بالا رفته و روی یال اصلی قرار می‌گیریم که کاملاً مجزا از یال سمت شرقی (پادگان) می‌باشد. در انتها با رسیدن به سمت شرقی تپه گوگردی و صعود آن از مسیر جنوبی به قله می‌رسیم.
 

دوازدهمین صعود: یال تیغه‌های شمالی (مسیر شمالی ۲) ۸۴٫۵٫۲۱
این هفته به سراغ تنها یال باقی‌مانده از مسیرهای شمالی، یعنی یال تیغه‌های شمالی می‌رویم. بخاطر داریم که در گذشته‌های نه چندان دور، قبل از اینکه روی یال کناری آن پناهگاهی ساخته شود، بیشتر کوهنوردان از این مسیر اقدام به صعود می‌کردند. (به ویژه در زمستان)
 

این یال دقیقاً در کنار یال پناهگاه‌ها و در سمت شرقی آن می‌باشد و دره‌ای کوچک این دو را ازهم جدا کرده است. ابتدای حرکت در این مسیر کمی مانده به سنگ استراحتگاه می‌باشد. (چیزی حدود ۵۰۰ الی ۸۰۰ متر) اول این یال تپه‌ای و مملو از گون هست که پس از طی شیبی به مسیری تیغه‌ای تبدیل می‌شود. دقیقاً روبهروی پناهگاه اول استراحتی کرده، به راه می‌افتیم. کمی جلوتر بعد از عبور از شیب‌های شنی، مسیر تقریباً دیواره‌ای می‌شود که باید دست به سنگ شد. بعد از عبور از این قسمت و پشت سرگذاشتن ارتفاعات هم‌سطح پناهگاه دوم که از اینجا کاملاً نمایان است، به شیب‌هایی می‌رسیم که با صخره‌هایی کوتاه پوشیده شده است و بعد از آن در کنار یخچال دیوسر (دبی‌سر) به نقطه‏ای می‌رسیم که مسیر ما با مسیر پناهگاه‌ها مشترک می‌شود. (ارتفاع ۵۱۰۰) کمی از حجم یخچال‌ها نسبت به یک ماه پیش که در اینجا بوده‌ایم کم شده است. بعد از صعود قله از مسیر جنوبی به گوسفندسرای احسان مراجعت می‌کنیم. (هوای قله بسیار عالی بود.)
 

نکته قابل ذکر در این مسیر این می‌باشد که می‌توان از نزدیک شاهد تماشای قسمت‌های پایین یخچال دبی‌سر بود. یخچالی که قسمت‌های پایین آن در دره‌ای مهیب و پانخورده قرار دارد که کوهنوردان آن را دره عروسک‌ها نامیده‌اند.

 

قسمت چهارم ـ ۴ مسیر شمال‌شرقی و شرق

 

 

 

مسیر صعود چهار یال شمال شرقی و شرق

 

(از راست به چپ: یال های تخت فریدون ـ تیغه های ملار ـ وزمین چال و آبگرم)

 

 

 

سیزدهمین صعود: یال تخت فریدون (مسیر شمال‌شرقی) ـ ۸۴٫۶٫۴
جبهه‌های جنوبی، غربی و شمالی را طی کرده‌ایم و اکنون به شرق دماوند رسیده‌ایم. ۴ مسیر دیگر باقی‌مانده است. آن هم به قول آقای شیخی مسیرهای طولانی و مشکل دماوند که اولین آنها مسیر شمال‌شرقی (تخت‌فریدون) می‌باشد. این مسیر در شرق دماوند از شهرت بسیاری برخوردار است و یقیناً همنوردان بسیاری آن راصعود نموده‌اند که معمولاً از روستای گزانه آغاز می‌گردد.
 

 

ولی ما بخاطر کوتاه کردن مسیر طولانی آن (جهت صعود یک‌روزه) برنامه‌ریزی کردیم که آن را از مسیر معدن ملار صعود کنیم. از آب‌گرم لاریجان، جاده‌ای به طول ۳ کیلومتر تا روستای ملار کشیده شده است که تنها روستای شرق دماوند در آن ارتفاع می‌باشد. قبل از ورود به روستا جاده معدن به طرف درة وزمین‌چال منحرف می‌گردد که کاملاً مشخص است. بعد از حدود ۸ کیلومتر به معدن پوکه ملار که کاملاً فعال است می‌رسیم. بعداز صبحانه بطرف شمال البته به شکل تراورس حرکت می‌کنیم. وقتی به لبه دره یخار می‌رسیم از راه پاکوب قدیمی و نیمه‌مخفی آن به طرف دره سرازیر می‌شویم. بعداز نیم ساعت دره یخار را قطع کرده (در این قسمت دره یخار بسیار باریک می‌شود) و به طرف چشمه پهن‌کوه که اکنون در بالادست ما می‌باشد صعود می‌کنیم و از آنجا بلافاصله به طرف پناهگاه تخت‌فریدون حرکت کرده، در پناهگاه پس از استراحتی کوتاه برای صعود به قله آماده می‌شویم.
 

 

هنگام رسیدن به ارتفاع حدود ۵۰۰۰ مترکه به بام‌برفی مشهور است، به دو نکته قابل توجه پی‌می‌بریم:
۱- تلاقی ۳ یخچال عظیم: یخار، دبی‌سر و سیوله در قسمت‌های بالا، اُبهت دماوند را بیش از پیش می‌نمایاند.   
2- در صعودی که چند هفته پیش به آرارات داشتم، ملاحظه کردم قسمت آخر آن مسیر (۱۵۰ متر آخر) از یخ محکم و قابل‌توجه‌ای برخوردار است. به این فکر افتادم چرا در دماوند به‌خصوص در این قسمت یعنی بام‌برفی، ما از داشتن چنین یخ سبز و محکمی بی‌بهره هستیم؟ که اگر چنین می‌بود با توجه به شیب‌های انتهائی این مسیر، صعود قله دماوند از مسیرهای شمالی و شمال‌شرقی بسیار فنی و مشکل می‌نمود. بعد از مشورت با دوستان به این نتیجه رسیدیم که: گوگردی و نیمه‌فعال بودن حالت آتش‌فشانی قله دماوند و حرارت ناشی از آن که در دودکش بزرگ مسیر جنوبی کاملاً مشهود است، می‌تواند دلیلی باشد برآن که یخچال‌های دماوند در ارتفاع بالا کمتر یخ‌زده و ضخیم می‌باشند. بعد از صعود قله از مسیر جنوبی به طرف مسجد برگشتیم.
 

 

هوای امروز کمی سرد و نیمه‌ابری بود.

 

 

 

چهاردهمین صعود: یال تیغه‌های ملار (مسیر شرقی ۱)  ـ ۸۴٫۶٫۱۱
بالاخره به مشکل‌ترین یال دماوند رسیدیم. یالی که از ارتفاع حدود ۴۵۰۰ الی ۵۵۰۰ به شکل تیغه‌ای، با عرضی بسیار باریک، ریزشی، سهمگین و خطرناک تا قله ادامه دارد و الزامیست که فرد صعودکننده آشنایی به اصول اولیه سنگنوردی داشته باشد. خوشبختانه هر ۳ نفر ما قبلاً این مسیر را صعود کرده‌ایم.
 

 

برای رسیدن به ابتدای این مسیر به معدن ملار می‌رویم و از آن جا روی یالی که کاملاً مشخص و بالای معدن است به راه می‌افتیم. درحقیقت این یال فقط با یک دره از یال اصلی دره‌ یخار فاصله دارد و آنها را از هم جدا کرده است که در ارتفاع حدود ۴۵۰۰ متری هر دوی این یال‌ها به هم می‌رسند و مسیر روی یال اصلی غربی یخار ادامه پیدا می‌کند.
 

 

سمت راست این یال (شرق) دره یخار و سمت چپ (غرب) دره شرقی دماوند و یخچال عظیم آن قرار دارد.
 

 

چون درچند روز قبل در ارتفاعات بارندگی داشته‌ایم، اکثر سنگ‌های غلتان مسیر اصطلاحاً زیرشان شسته شده بود و بسیار خطرناک‌تر از گذشته جلوه می‌نمود. با بی‌احتیاطی من ریزشی نسبتاً بزرگ در ابتدای کار روی داد که دانستیم باید احتیاط بیشتری به خرج دهیم.
 

 

آقای شیخی طبق معمول در جلو تیم به شناسائی مسیر مشغول بود. این مسیر در دو نقطه، فرودی نسبتاً بزرگ دارد. اوّلی زمانی است که دهلیزهای غربی دره یخار نمایان گشته است و ما تقریباً روی آنها قرار داریم. (ارتفاع ۴۸۰۰) دهلیزهایی با شیب‌هائی حدود ۷۵ الی ۹۰ درجه. بعد از این فرود به زیباترین قسمت صعود می‌رسیم که تقریباً می‌توان گفت کلید عبور مسیر می‌باشد و بدین ترتیب است که می‌باید سنگی نیمه‌کلاهکی را در آن ارتفاع (۵۰۰۰) و روی آن یال تیغه‌ای صعود کرد. سنگی که در انتهای دیواره‌های دهلیز شرقی دره یخار واقع است. دیواره‌ها و یخچال‌هائی به طول صدها متر که هرگز به طور کامل صعود نشده است.
 

 

بعد از صعود این قسمت دومین فرود آغاز می‌گردد که حدود ۲۰۰ متر ادامه دارد. سپس صعودی دیگر و این بار برلبه و پیشانی منتهی‌علیه شرق بام‌برفی. بعد از صعود این قسمت است که حوضچه‌ها و برج‌های گوگردی شرق دماوند نمایان می‌گردد که منظره‌ای زیبا و بی‌نظیری است. صعود کامل این تیغه‌ها زمان زیادی را از ما می‌گیرد ولی از این جا به بعد می‏توان سرعت را کمی بالا برد. روی یال اصلی که قرار می‌گیریم، دوباره همان راه پاکوب مشترک ۴ مسیر پیدا می‌شود که نوید پایان راه است. تپه گوگردی را از شرق آن صعود می‌کنیم و بعد از گذشتن از دودکش گوگردی بزرگ به قله‌ی پر آوازه‌ی دماوند می‌رسیم. این بار نیز از مسیر جنوبی باز می‌گردیم.

 

 

 

پانزدهمین صعود: یال وزمین‌چال (مسیر شرقی ۲) ـ ۸۴٫۶٫۱۸
دره بزرگی که یخچال شرقی در آن واقع است، از طرف شرق به یال تیغه‌ها و از طرف غرب به یال وزمین‌چال وصل می‌گردد و این دره در قسمت‌های پایین با حفظ ظاهر خود به عنوان یک دره عظیم، یخچالی و سنگلاخی به جاده معدن ختم می‌گردد. درست در سمت غربی این یال می‌توان مسیر صعود وزمین‌چال را انتخاب نمود. دومین مسیری که می‌شود جهت صعود این یال انتخاب کرد قبل از روستای ملار و از کنار جاده می‌باشد. از آن مکان راه پاکوبی ما را به چراگاه‌های وزمین‌چال که روی یال‌های نسبتاً مسطح و زیبایی قرار دارد می‌رساند. درگذشته با یک شب‌مانی در زیر سنگی بزرگ در ارتفاع حدود ۳۸۰۰، ۲ روزه این یال را صعود می‌کردند. «زیرسنگی» در دره‌ای فرعی و در غرب دره شرقی واقع است که به راحتی می‌توان آن را پیدا کرد.
 

 

ولی سومین راهی که می‌شود این مسیر را صعود نمود و ما آن را انتخاب کردیم، از معدن ملار می‌باشد. بعد از معدن باید به سمت غرب تراورس کرد و در درون دره‌ای نسبتاً باریک ادامه مسیر داد. پس از مدتی یالی دیگر از غرب را انتخاب کرده به پیش می‌رویم تا به آخرین یال کناری دره شرقی برسیم. با عبور از میان سنگ‌های ریزشی و غلتان می‌توان تقریباً در ارتفاع ۴۰۰۰ متر، بعد از دو ساعت کوه‌پیمایی دره را قطع کرد و به اول بخش‌های میانی وزمین‌چال در غرب دره شرقی رسید.
 

 

از آن جا به بعد راه پاکوبی وجود دارد که تا اول یال گدازه‌ها ادامه دارد. همان طور که قبلاً ذکر شد این جا راهی است که سه مسیر بزمین‌چال، آب‌گرم و پادگان به طور مشترک تا قله ادامه پیدا می‌کنند.
 

 

جهت اطلاعات بیشتر لطفاً به گزارش برنامه دهمین صعود (یال پادگان) مراجعه نمایید.

 

 

 

شانزدهمین (آخرین) صعود: یال آب‌گرم (مسیر شرقی ۳) ـ ۸۴٫۶٫۲۵
ساعت ۴ بعدازظهر، آقای ناصر جنانی و ابراهیم شیخی در حال نصب تابلوی فلزی بر روی صخره‌ای در قله دماوند هستند که به نام جلال رابوکی مزین است. مضمون تابلو چنین است: «صعود ۱۶ یال دماوند یادوارة زنده یاد جلال رابوکی ـ خانه کوهنوردان تهران، تابستان ۸۴». دوستی دیگر در حال فیلم گرفتن و من ناظر هر سة آنها و با خود می‌گویم: «بالاخره تمام شد.» امروز یکی از زیباترین روزهای دماوند بود با هوائی بسیار دلپذیر و مناسب صعود.
 

 

بعد از نصب تابلو وگرفتن عکس در حالی که چشمان هر سه‌مان از اشک شوق و شور و تأسف لبریز است، آماده می‌شویم تا قله را ترک کنیم، ولی پای رفتن نداریم زیرا نمی‌دانیم چگونه باید سپاسگزار دماوند باشیم که اجازه داد ۱۶ بار از مسیرهای مختلف آن صعود کنیم و یاد آن یار سفر کرده را که بسیار غریبانه رفت و کسی بدرقه‌اش ننمود، زنده نگه داریم. او که فرزند دماوند بود، در دماوند شکوفا شد و در دماوند پژمرد. او که بیش از هر کس دیگر دماوند را می‌پرستید و عاشقانه صعوداش می‌کرد. او که ۴ مسیر دماوند را در ۲۶ ساعت طی کرد (صعودی افلاطونی) او که در ارتفاعات دماوند (بعد از ۵۰۰۰) به توانائی مضاعفی می‌رسید و او که در یک سال ۵۰ بار قله را در فصل‌های مختلف صعود نمود و عدد صعودهایش را به رقم نجومی ۴۰۰ رسانید و او که عاشق دماوند بود و:
 

 

 

اوکه در شادی پرکشیدن خویش     با دماوند تا ابد در باد می‌رقصد

 

 

 

خلاصه وضعیت مسیر آب‌گرم:
اول جاده ملار جاده‌ای فرعی وجود دارد که روستای آب‌گرم‌پایین را به آب‌گرم‌بالا می‌رساند. در آنجا امامزاده‌ای وجود دارد به نام «قنبرعلی» که محل مناسبی جهت اسکان می‌باشد. بالای این امامزاده راهی است که به دره‌ای ختم می‌شود که بالای باغ‌های روستاست. از آن دره راه پاکوبی تا بالای گردنه و روی خط‌الرأس کشیده شده است. این خط‌الرأس به مانند دیواری ما بین منطقه شرقی (وزمین‌چال) و جنوب‌شرقی (آب‌گرم) است.
 

 

این یال بلند و طولانی تا قسمتی که به یال پادگان وصل شود ادامه دارد که بیشتر کوهنوردان بعد از طی قسمتی از این یال، این مسیر را در ارتفاع حدود ۳۷۰۰ متر به طرف مسیر وزمین‌چال تراورس می‌نمایند و از آنجا اقدام به صعود می‌کنند. ولی تیم ما این تراورس را انجام نداد و تا انتهای یال اصلی مسیر را صعود نمود. ناگفته نماند قسمت‌های انتهائی این یال ریزشی است و سنگ‌های غلتان بیشماری در سرراه خود دارد که عبور از آنها باید با احتیاط و با طی زمان بیشتری صورت گیرد. بعد از رسیدن به یال پادگان و هم‌مسیر شدن با آن، برای شانزدهمین بار به بام ایران صعود کردیم (جهت اطلاع از چگونگی ادامه مسیر به گزارش دهمین صعود یال پادگان مراجعه فرمائید)
 

 

و آخرین سخن:
با کسب اجازه از محضر دو کوهنورد باسابقه و پیش‌کسوت، آقایان ابراهیم شیخی و ناصر جنانی که افتخار نوشتن این مطالب را به بنده دادند با بیتی از حافظ این گزارش را به پایان می‌رسانم:
 

 

در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز     هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد

 

 

 

 

ذبیح‌ا… حمیدی
     دی ۸۴

 

صعود به خلنو-باشگاه اسپیلت

کوه نامه: از وبلاگ های و سایت های کوه نوردی

قله خلنو یکی از قلل مرتفع و سرسخت البرز مرکزی می‌باشد که بعد از قله دماوند، دومین قله مرتفع البرز مرکزی و بلندترین قله استان تهران است.
 

این قله سرسخت از شمال‌غربی به دره وارنگه‌رود، از شرق به دشت لار، از غرب توسط خط‌الرأس هرزه‌کوه به رودخانه کرج و از جنوب توسط خط‌الرأس سرکچال‌ها به شمشک منتهی می‌شود و سرچشمه اصلی رودخانه وارنگه‌رود بوده و تأمین‌کننده و منبع سد کرج می‌باشد.
 

قله خلنو با ارتفاع ۴۳۷۴ متر در شمال روستای لالان، از توابع فشم قرار دارد.


 

بنا بر گزارش برنامه در سایت باشگاه کوهنوردی اسپیلت:

جمعه ۱۳۹۳٫۳٫۲ تیم باشگاه اسپیلت در قالب یک تیم ۲۴ نفره، تهران را به مقصد روستای لالان ترک کرده، پس از گذر از فشم و سه‌راهی لالان، به روستای لالان رسیدیم. در میدان اصلی لالان متوجه شدیم به خاطر مسائل زیست‌محیطی از ورود اتومبیل به بالای روستا جلوگیری می‌شود و ما به اجبار تا بالای روستا را پیاده طی کردیم و از ابتدای کوچه‌باغ‌های زیبای لالان کوهنوردیمان را آغاز کردیم.
 

شروع مسیر با وجود انواع گیاهان، هر شخصی را به وجد می‌آورد. با رسیدن به رودخانه پرآب لالان برای عبور از آن، ابتدای از روی تخته‌ای که بر روی رودخانه قرار داده شده بود رد شدیم و بعد از آن هم با احتیاط از روی سنگ‌های ریشه‌ای درون رودخانه پریدیم.
 

بعد از حدود یک ساعت‌ونیم کوهپیمایی به چشمه تلخ‌آب رسیدیم و برای صبحانه توقف کردیم. بعد از صرف صبحانه کمتر از یک ساعت کوهپیمایی به آبشار خلنو رسیدیم و بدون توقف در آن منطقه زیبا، به دلیل کمبود وقت، مسیرمان را ادامه دادیم.
 

طبیعتاً از آنجا باید گردنه ورزآب و قله برج دیده می‌شد، ولی به دلیل وجود ابر بر روی آنها هیچکدام به چشم نیم‌خورد که البته ابرهای روی گردنه جلوه زیبایی داشت.
 

هوا ابری و کمی مه‌آلود و به دلیل بارندگی شب قبل مسیر گل‌آلود و لغزنده بود. بعد از آبشار توقف بسیار کوتاهی داشتیم. هرچه بالاتر می‌رفتیم ابرها هم ارتفاعشان را کم می‌کردند و ما تا روی گردنه را در لابه‌لای ابرها و در هوایی کاملاً مه‌آلود که شعاع دیدمان به حدود ۱۰ متر می‌رسید، پیش رفتیم.
 

از روی یال به سمت قله برج حرکت نموده، با سرعت خوبی که داشتیم با یک توقف کوتاه مسیر تقریباً سنگی و پربرف را طی کردیم.


 

سه نفر از اعضای تیم از بین راه تصمیم به بازگشت گرفتند و سر یال ورزآب منتظر ما ماندند. در ساعت ۱۳:۳۰، ۲۱ نفر از اعضای تیم موفق به صعود قله ۴۳۱۰ متری برج شدند. با توجه به تیغه‌ای بودن مسیر قله برج تا قله خلنو و همچنین مسیر برگشت که برف زیادی داشت و نیازمند برفکوبی بود. تصمیم گرفتیم چهار نفر از اعضای تیم به نمایندگی به قله خلنو صعود کنند.
 

دیدن قله خلنو در انتهای این تیغه‌ها بسیار جالب و دیدنی بود که برای صعود آن باید با سنگ‌ها و برف دست‌وپنجه نرم می‌کردیم، به ویژه رخ شرقی تیغه‌های ژاندارک که شوق سنگنوردی را در آن ارتفاع در دل هر سنگنوردی بیدار می‌کرد.
 

با کمترین توقف از قله برج به طرف خلنو حرکت کردیم و با انجام برفکوبی سنگینی، خودمان را به زیر تیغه‌های ژاندارک رساندیم. عبور از این تیغه‌ها نیاز به گذراندن دوره‌های سنگنوردی دارد. خیلی سریع و با احتیاط از تیغه‌ها عبور کرده و با گذشتن از خلنوی کوچک به ارتفاع ۴۳۳۴ متر، به خلنوی بزرگ با ارتفاع ۴۳۷۴ متر رسیدیم.


 

اولین چیزی که روی قله جلب توجه می‌کرد، یادبود مرحوم ابراهیم شیخی بود که بر روی قله نصب شده بود.
 

بعد از گرفتن عکس از مسیر کاسه خلنو فرود آمدیم که به دلیل وجود برف زیاد تا سرگردنه ورزآب، برفکوبی داشتیم.
 

تیم اول از قله برج برگشته و در منطقه چشمه تلخ‌آب منتظر ما بود. سریعاً خودمان را به تلخ‌آب رسانده و در ساعت ۲۰:۰۰ همگی در میدان لالان سوار ماشین شده و به سمت تهران حرکت کردیم.

 گزارش کامل به همراه عکس های بیشتر در سایت باشگاه کوه نوردی و سنگنوردی اسپیلت

http://espilat.com/new/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B5%D8%B9%D9%88%D8%AF-%D9%82%D9%84%D9%87-%D8%AE%D9%84%D9%86%D9%88-%D9%80-1393-03-02/

صعود زمستانه گرده شرقی آزاد کوه

کوه نامه : نیما اسکندری در وبلاگ دوبی سل گزارش جذابی از این صعود ارائه داده که در پی می آید.

 

صعود زمستاني گرده شرقي آزادكوه

در جريان صعود گرده شرقي آزاد كوه در آبان ماه سال گذشته تصميم داشتيم برنامه اي را براي امسال زمستان روي اين مسير زيبا و فني اجرا كنيم.اساس برنامه روي تيمي 6 نفره بسته شده بود.نفرات تيم شامل همسرم پريسا،علي محمودي،فواد رضاپور ؛رشيد صمد زاده و روشن قواميان و خودم بود.2 هفته قبل علي محمودي با كوله بسته از همدان به تهران آمد تا برنامه را اجرا كنيم.اما آنفولانزا شديد من مانع اجراي برنامه شد .برای برنامه این هفته پريسا و علی محمودی هم به آنفولانزا مبتلا  شدند و هر دو از برنامه جا ماندند.فواد هم به ماموريت رفت . رشيد هم به خاطر مشكلات كاري نتوانست بيايد.طبق بررسي هايي كه انجام داده بودم نخستين صعود گرده آزادكوه سال گذشته توسط تيمي از باشگاه اسپيلت انجام شده بود.


گزارش و تصاویر صعود دیواره شمالی شاخک

کوه نامه: محسن سعید زاده(آیاز) گزارشی از تلاش تیم خود بر روی دیواره شمالی شاخک در وبلاگ شخصی خود انتشار داده.کوه نامه ضمن تبریک یه این کوهنوردان و جامعه کوهنوردی گزارش مذکور را باز نشر می دهد 

ديواره سياه

 

دو سال پيش براي عنوان گزارش اولين صعود زمستاني انجمن كه شمالي دماوند بود روياي سپيد را انتخاب كردم اما ديواره شاخك را با همه زيبايي هايش ديواره سياه مي نامم. از اولين باري كه ديدمش سياه بود تا همين هفته پيش كه بالايش ايستاده بوديم. 

ايده اين برنامه را محمدژاله رفعتي داد وقتي داشتيم براي شش ماهه اول سال 92 تقويم ورزشي مي نوشتيم. گزارش زيباي شهرام عباس نژاد را از صعود زمستانه شان به اين ديواره خوانده و خيلي زود شيفته اش شده بود درست مثل بقيه اعضاي تيم كه تا در موردش شنيدند شدند.

 شاخك علم كوه كه در گذشته هاي دور و قبل از ورود جي پي اس به كوهنوردي ايران به اشتباه بلندترين قله منطقه تلقي مي شد نخستین بار در سال 1330 در صعودي مستقل و دیواره ای ایرانی توسط جليل كتيبه اي و با همراهي محمد علی تفرشی صعود شد. اين صعود كه تا چند دهه بعد تکرار نشد را می توان سرآغاز کار دیواره نوردی در ایران دانست .

اولين صعود زمستاني اين ديواره نيز در سال 1373 توسط حميد اولنج از تيم قزل همدان و دو همراهش و طي 17 روز و سه بيواك روي ديواره صعود شد! بار دوم و آخر نيز در جريان صعود سراسري فدراسيون به سرپرستي حسن جواهر پور در برنامه اي 12 روزه، صعودي 11 ساعته روي ديواره انجام شد.

آيا اين مسير ديواره است يا تنها يك شيب برفيست؟

تا قبل از صعود ما نيز شبهاتي در اين مورد كه مسير صعود به شاخك ديواره ايست يا نه مطرح شد در تمامي گزارش هاي در دسترس صعود و تلاش، اين  مسير  ديواره ناميده شده است. (رجوع كنيد به گزارش صعود حميد اولنج، شهرام عباس نژاد، كاظم فريديان و امير مقيمي در اينترنت) در واقع علت اصلي شبهه، رگه اي برفيست كه از ابتدا تا قله و به موازات ديواره شاخك كشيده شده و وقتي از دور نگاه كنيد به نظر مي آيد كه مسير صعود همين رگه برفي است. در حاليكه اين رگه برفي در دو قسمت توسط آبشار يخي و گرده صعب العبوري قطع شده و جليل كتيبه اي نيز پس از پايان سه طول برفي پرشيب ناچار به درگيري با ديواره شده و اين درگيري به غير از يك طول كه يخ و برفيست كماكان تا قله ادامه مي يابد.

 ديواره سياه

 

دو سال پيش براي عنوان گزارش اولين صعود زمستاني انجمن كه شمالي دماوند بود روياي سپيد را انتخاب كردم اما ديواره شاخك را با همه زيبايي هايش ديواره سياه مي نامم. از اولين باري كه ديدمش سياه بود تا همين هفته پيش كه بالايش ايستاده بوديم. 

ايده اين برنامه را محمدژاله رفعتي داد وقتي داشتيم براي شش ماهه اول سال 92 تقويم ورزشي مي نوشتيم. گزارش زيباي شهرام عباس نژاد را از صعود زمستانه شان به اين ديواره خوانده و خيلي زود شيفته اش شده بود درست مثل بقيه اعضاي تيم كه تا در موردش شنيدند شدند.

 شاخك علم كوه كه در گذشته هاي دور و قبل از ورود جي پي اس به كوهنوردي ايران به اشتباه بلندترين قله منطقه تلقي مي شد نخستین بار در سال 1330 در صعودي مستقل و دیواره ای ایرانی توسط جليل كتيبه اي و با همراهي محمد علی تفرشی صعود شد. اين صعود كه تا چند دهه بعد تکرار نشد را می توان سرآغاز کار دیواره نوردی در ایران دانست .

اولين صعود زمستاني اين ديواره نيز در سال 1373 توسط حميد اولنج از تيم قزل همدان و دو همراهش و طي 17 روز و سه بيواك روي ديواره صعود شد! بار دوم و آخر نيز در جريان صعود سراسري فدراسيون به سرپرستي حسن جواهر پور در برنامه اي 12 روزه، صعودي 11 ساعته روي ديواره انجام شد.

آيا اين مسير ديواره است يا تنها يك شيب برفيست؟

تا قبل از صعود ما نيز شبهاتي در اين مورد كه مسير صعود به شاخك ديواره ايست يا نه مطرح شد در تمامي گزارش هاي در دسترس صعود و تلاش، اين  مسير  ديواره ناميده شده است. (رجوع كنيد به گزارش صعود حميد اولنج، شهرام عباس نژاد، كاظم فريديان و امير مقيمي در اينترنت) در واقع علت اصلي شبهه، رگه اي برفيست كه از ابتدا تا قله و به موازات ديواره شاخك كشيده شده و وقتي از دور نگاه كنيد به نظر مي آيد كه مسير صعود همين رگه برفي است. در حاليكه اين رگه برفي در دو قسمت توسط آبشار يخي و گرده صعب العبوري قطع شده و جليل كتيبه اي نيز پس از پايان سه طول برفي پرشيب ناچار به درگيري با ديواره شده و اين درگيري به غير از يك طول كه يخ و برفيست كماكان تا قله ادامه مي يابد.

 

 

براي بزرگنمايي روي عكس كليك كنيد

 شايد بخشي از انگيزه هاي صعود تابستانه مان به ديواره علم كوه آمادگي براي مواجهه شدن با اين برنامه بود. يك هفته پس از بازگشتمان از علم كوه در مرداد 92 به تكاپوي جمع آوري اطلاعات از برنامه افتادم چند بار به تهران و نزد عزيزاني كه قبلا اين قله را صعود يا رويش تلاشي انجام داده بودند رفتم و هرچه مي توانستم از عكس و فيلم و صحبت شفاهي جمع كردم. كه همينجا از بزرگواري آقايان حسن جواهر پور، كاظم فريديان، محمد نوري، صمد جباري، شهرام عباس نژاد و عامر ازوجي عزيز كه ساعت ها وقت گرانبهايشان را به من بخشيدند بي نهايت سپاسگذارم.

جمع بندي اطلاعات من از اين ديواره مي گفت كه كارسختي ست اما شدني. به موازات اين تحقيقات ميداني! آماده سازي اعضاي تيم نيز انجام مي شد. اواخر مهر ماه جهت بارگذاري و شناسايي مسير به منطقه رفته و 60 كيلو بار را در سرچال و محلي كه به عنوان كمپ مان در علم چال در نظر گرفته ايم بارگذاري كرديم. مسير را نيز تا بالاي محلي معروف به «40 متر» صعود كرديم كارگاه و مياني خوري آن را سنجيديم.

 ده روز مانده به اجراي برنامه در حاليكه مديريت تداركات برنامه به عهده محمد بود با كمك هاي بي شائبه آقاي مسعود بيات منش رئيس هيات كوهنوردي زنجان كه يك نيسان پيكاپ و سواري پژو در اختيار تيم قرار دادند آماده حركت شديم.

ساعت 3 بامداد پنجشنبه 17 بهمن

من به همراه محمد ژاله رفتي كه دو سرپرست برنامه بوديم به همراه سعيد نبي لو، بهادر احمدي، بابك عسگري نژاد، حسين اجاقلو، مهدي بيگدلي، مرتضي احمدلو، ياسر جعفري، وحيد محمدي و سيدحميد صديقيان پيشكسوت شناخته شده كوهنوردي كشور كه قبول زحمت كرده و در برنامه حضور پيدا كردند. سوار بر سه خودرو زنجان را به قصد كلاردشت و رودبارك ترك كرديم. مسير زنجان به كرج و سپس جاده چالوس خوشبختانه خلوت بود بدون مشكلي با گذر از سه راهي مرزن اباد به قرار گاه فدراسيون در رودبارك رسيديم. ساعتي را به جمع و جور كردن بارها و جمع كردن كوله ها پرداختيم و 11 نفر لباس و كفش پوشيده سوار بر پيكاپ آقاي بيات منش راهي ونداربن شديم. مسير كاملا برفي ست اما ماشين شاسي بلند ما خوب بالا مي رود. بهمني اما اجازه عبور به ما نمي دهد و تقريبا در يك ساعتي ونداربن پياده مي شويم. با آقاي بيات منش خداحافظي و كوله به پشت حركت مي كنيم.

 

باتوجه به اينكه بارهاي بارگذاري شده مان امكان احتمال از دست رفتن به دليل مدفون شدن زير مترها برف و يا آسيب ديدن از سوي موش ها بود بخشي از بار پيش بيني نشده را نيز به بارها اضافه كرديم كه موجب سنگين شدن بيش از حد كوله ها شده بود.

 

 ساعتي قبل از تاريكي در ونداربن هستيم.

 

تيمي از نيشابور در قرارگاه است فردا بالا مي روند و قصد تلاش روي گرده آلمان ها را دارند. هماهنگي لازم با آنها به عمل مي آيد و پس از شام صحبت هاي پاياني صورت مي پذيرد قرار است بابك عسگري نژاد در قرارگاه بماند تا اگر لازم شد از اينجا تيم را پشتيباني كند. قبل از نيمه شب تيم ديواره كه كوهنورداني از تهران و كرج و قزوين در آن حضور دارند وارد قرار گاه مي شود خوش و بشي مي كنيم و برنامه فردا را با ايشان نيز مچ مي كنيم. در سكوتي مغشوش به خواب كه نه ولي به رختخواب مي رويم.

 

ساعت پنج و نيم صبح جمعه 18بهمن ماه تيم ده نفره ما در حاليكه كوله سنگين از همان ابتدا آزارش مي دهد حركت خويش را آغاز مي كند.

 

 تا گوسفدسراي برير مسير مشخص است اما برعكس مسير تابستان ادامه مسير از كف رودخانه به سمت چپ نيست همانند مسير قديمي اي دو سال پيش سيل خرابش كرد از روبروي تك كلبه چوپاني به سمت راست شيب را بالا مي كشيم و در دوراهي كلجاران روي پل فلزي قديمي فرود مي آييم و ادامه مسير را در مسير نرمال ادامه مي دهيم. از پاي شاهپسندكوه تا پيج قبل از كشتي سنگ نيز يك قسمت بهمن گير است كه بايد كاملا تا بالاي خط الراس بالا كشيده شود هرچند باتوجه به اينكه رخ جنوبي ست اگر برف تازه اي نباريده باشد خيلي زود آب ميشود كه ما نيز در حجم كمي از برف همان مسير تابستانه را تا كشتي سنگ ادامه داديم.

 

تلاش سه ساعته ما در ساعت 8 و نيم به كشتي سنگ مي رسد.

 

 تيم نيشابور باتوجه به اينكه زودتر راه افتاده بود جلوتر مي رود و همه برفكوبي ها را به تنهايي انجام مي دهد سه نفر را  مي فرستم تا به انها برسند و از آنها بخواهند با كمي استراحت اجازه دهند تيم هاي ديگر برسند و كار برفكوبي مشتركا انجام شود و يا در برفكوبي كمكشان كنند با اين كوله هاي سنگين  رسيدن به تيم نيشابور كه سبكبار و سريع صعود مي كند كار سختي ست كه مهدي و بهادر و محمد انجام مي دهند هرچند نمي پذيرند و به راهشان ادامه مي دهند. عبور از بهمن هاي كنگلك ها پيت سرا و ليزونك نيز باتوجه به اينكه بهمن ها يا باردار نيستند يا اگر هستند حجم برف كمي دارند نيز به راحتي صورت مي گيرد و ساعت 16 با تيمي كه زير كوله هاي 30 كيلويي فرسوده شده به پناهگاه سرچال مي رسيم.

 

در يكي از اتاق هاي پناهگاه اسكان مي يابيم. خوشبختانه بار سرچال با آسيبي جريي سالم مانده است. موش ها فقط يكي دو شكلات را نوش جان كرده اند و بقيه غذا ها و كپسول ها سالم اند. 

 

قيافه درهم بچه ها داد مي زند «حيف اين همه باري كه تا اينجا كشيديم. » ولي خود به خوبي مي دانند كه حساب كردن روي اين بار عقلاني نبوده و ريسك بزرگي بود كه مي توانست كليت برنامه را زير سوال ببرد. شام كباب پلو داريم با نوشابه و ترشي! خوردن اين غذاي اعياني يادمان برده كه در جهنمي دور افتاده هستيم. 

 

بخشي از بار اضافي را حذف مي كنيم و بقيه بارها به دو قسمت نامساوي تقسيم مي شود. بخشي از بار به همراه دو تخته چادر توسط من و پنج نفر ديگر به علم چال منتقل و كمپ آنجا برقرار خواهد شد. تا زمان كافي براي كار روي مسير داشته باشيم. چهار نفر ديگر فردا در سرچال استراحت كرده و روز بعد با بار بيشتري به ما ملحق خواهند شد. هواشناسي هواي چند روز آينده را آفتابي و با سرعت كم باد گزارش كرده و فرصت كافي براي استراحت و ثابت گذاري مسير خواهيم داشت.

 صبح روز شنبه 19 بهمن ماه عكسي در تراس پناهگاه سرچال با دوستان ديواره مي گيريم.

 

 من به همراه مهدي، سعيد، محمد، بهادر و سيد حميد اولين تيمي هستيم كه به سوي علم چال حركت كرديم و با سرعتي كم و برفكوبي تا محلي موسوم به دروازه بهشت يا دروازه علم چال پيشروي كرديم. هوا عالي ست نيم ساعت بعد از ما تيم ديواره باركشي خود را شروع كرده و تا ابتداي ميان سه چال بالا مي آيند. 

 

سنگي كه علامتگذاري كرده ايم براحتي پيدا مي شود و دو تخته چادر را در كنارش برپا مي شروع به كندن غار برفي مي كنيم. غار برفي خوبي از آب در مي آيد اما در نهايت به سنگ بزرگي مي خوريم كه امكان خوابيدن بيش از 3 نفر را ندارد. هرچند استفاده نمي شود اما با توجه به شرايط مساعد منطقه تجربه و آموزش خوبي بود. با تلاش هاي محمد و بقيه دوستان بارمان را از زير دو متر برف بيرون مي كشيم.

 

ما مشغول غار برفي هستيم كه بچه ها با سمت سرچال برمي گردند تا بتوانند ارتباط بيسيمي با سرچال بگيرند. حامد از زنجان خبر داده وضعيت جوي روزهاي آينده تغيير كرده و فقط فردا هواي خوب داريم پس از آن تا چند روز هواي بد بر منطقه حاكم خواهد بود! بدترين خبري بود كه مي شد به من داد. نه در شرايطي بوديم كه بتوانيم فردا بالا برويم و نه تضميني به صحت تيم پس از سپري كردن اين چند روز.  به چادر مي رويم به نظر مي رسد منطقي ترين كار اين است كه فردا صعود كنيم هرچند تيم پس از دو روز فعاليت سنگين واقعا خسته است. و طبق برنامه ريزي اي كه از قبل كرده ايم نياز به يكي دو روز استراحت دارد. گذشته از اين مسير پاك پاك است صعود آلپي و بدون ثابت گذاري زمان بر بوده و مي تواند به بيواك اجباري بينجامد. بخشي از وسايل صعود هم در پناهگاه سرچال است و فردا بالا خواهد آمد. با اين همه تصميم به صعود مي گيريم. «بايد بزنيم و در ريم».

محمد ژاله رفعتي فداكارانه داوطلب مي شود تا با منتفي كردن صعودش شبانه برود و لوازم ضروري صعود از سرچال بياورد. تصميمي قابل ستايش كه درس بزرگي به همه ما داد. هرچند آقاي صديقيان مانع مي شود و ساعت 11 شبي مهتابي پايين مي رود. با جمع كردن كوله صعود به خواب مي رويم قرار است محمد بيدار بماند و تا صبح برايمان برف آب كند و صبحانه درست كند. همين فداكاراي هاست كه باعث شيفتگي من به كوهنوردي شدي چيزي كه در هيچ ورزش ديگري يافت نمي شود. من و سعيد و بهادر و مهدي به خواب مي رويم.

ساعت 5 صبح يخزده يكشنبه 20 بهمن با صداي محمد بيدار مي شويم قرار بود 4 بيدار شويم.

 

 و چهار و نيم حركت كنيم اما تاخير آقاي صديقيان برنامه را كمي عقب مي اندازد. با بزرگواري آقاسيد حالا وسيله اي كم نداريم او شبانه رفت و آمد تا ما صعود كنيم اين را نيز به ليست افتخارات و امتيازات كوهنوردي اضافه كنيد. صبحانه مختصري مي خوريم و در حاليكه همه چيز داخل چادر يخ زده با خداحافظي از آقاي صديقيان و محمد به راه مي افتيم. برفكوبي تا ابتداي مسير براي خود برنامه ايست!

 

 كاري كه اگر وقت داشتيم در روزهاي ثابت گذاري حتما انجام مي شد. شيب برفي شروع مي شود. راهرويي به طول 150 متر با شيب  65 تا 70 درجه و برفي پودري كه نياز به عبور با احتياط دارد. ابتداي راهروي برفي وارد طناب مي شويم. به سختي بالا مي رويم و ساعت 10 در ابتداي «40 متر» هستيم.

 

 قبلا آقاي فريديان در مورد سختي اين قسمت هشدار لازم را داده و اينكه از اينجا كار سنگ شروع مي شود. كارگاه محكمي ابتداي تكه سنگ 40 متري مي زنم و با حمايت ديناميك بالا مي روم. كل مسير سنگ و يخ است و شيبي در حدود 80 تا 85 درجه دارد يكي دومتر 90 درجه هم چاشني كار است تا فشار لازم به سرطناب بيايد. با تبريخ صعود مي كنم. و سريع كارگاه مي زنم و نفرات هم همگي صعود مي كنند (در اين برنامه و در كل مسير صعود يك متر هم يومار زده نشد). صداي تشويق بچه ها از كمپ حاكي از رسيدن تيم سرچال دارد. قوت قلبي بيكران ما را به ادامه مسير سوق مي دهد. پس از چهل متر شيب كمتر مي شود (چيزي در حدود 60-65 درجه) اما كاملا سنگ و يخي است و سرعتمان همان است. دو طول ديگر ادامه ميدهيم و بعد تراورسي سخت كه كمي وقتمان را مي گيرد.

 

 در مياني و كارگاه ها از ميخ،   فرند هاي درشت و تيكه طناب هاي بلوك استفاده مي كنم. اگر يكي دو تا ريز هم داشتم به كارم مي آمد اما با اين گمان كه شكاف هاي ريز را يخ پر خواهد كرد همراه نياوردم. تراورس سنگي هم هرچند كند با روحيه صعود مي شود پس از تراورس يك طول برفي بسيار خطرناك با شيب 80 درجه است كه نياز به احتياط زيادي دارد. لنگر يا نبشي برف در اين قسمت بسيار كارآمد است كه ما هم سه تا همراه داريم. سرعتمان خوب است روحيه جنگندگي بچه ها باعث شده هر مسيري با هر درجه سختي بدون معطلي زياد عبور كنيم. بهادر و سعيد در گذر از  قسمت هاي خطرناك محتاط ترند و انتظار در اين سرما نفرات ديگر را مي آزارد. مهدي هم آخرين نفريست كه صعود مي كند و مياني ها را جمع مي كند.

ساعت كمي از نيم روز گذشته كه در ابتداي تروارس زير قله هستيم. باور كردني نيست كه در اين زمان به اينجا رسيده ايم هرچند به قول گزارش هاي قبلي مسير اينجا قول آخر مسير است. دهليزي يخي تا خط الراس قله ديده مي شود به نظر همين است. اما قبل از ورود به آن با راهنمايي هاي آقاي صديقيان كه كاملا صعود ما را از كمپ زير نظر دارد باز مي گردم و يك طول ديگر ادامه مي دهم دهليز ديگري ديده مي شود كه اين بار سنگ و يخي ست هر دو را مي شود پيمود اولي شيب بيشتري دارد اما درگيري با سنگ ندارد و و بستري يخي دارد و اين يكي درگيري سختي با سنگ و عبور از يكي دو تنوره دارد هرچند ابزار خوري اش خوب است. آخرين كارگاهمان قبل از تراورس دو ميخه ايست متشكل از يك ميخ تا نصفه فرو رفته و فرند شماره 8 كه خوب جا خورده و يك تكه طناب 15 متري كه حامي آن است. استراحتي كوتاهي در اين كارگاه نيمه مطمئن! مي كنيم. حركت مي كنم و در كل تراورس چهار مياني مي زنم و رد مي شوم حالا يك يك تروارس برفي ده متري باقي مانده كه نياز به احتياط زيادي دارد چون زير پا پرتگاه است و بستر برف شل. عبور مي كنم روي خطا الراس قله براي اولين بار در اين روز آفتاب به صورت مي پاشد. قوي تخيلم به وجود آمده و در اين سوز سرما انگار سشوار به صورتم گرفته باشند گرماي بي رمق آن را احساس مي كنم. فريادهاي من بهادر را هيجان زده كرده و سريعتر بالا مي آيد از او مي خواهم احتياط كند و محكم تر به حمايتش مي نشينم فرياد گرفته بهادر روي قله نشان از شيريني اين صعود سخت دارد سعيد و مهدي هم با كمي تاخير به قله مي رسند. همينجا صعودمان را به همه دوستان دوست داشتني كه آن پايين ما را نظاره مي كنند تقديم مي كنيم و فرياد شادي آن ها از آنسوي بي سيم بيشتر از پيش دلگرممان مي كند.ساعت 14:30 اعلام مي شود كه عاليست. تيم ديواره هم به كمپ ما آمده و احسان پرتوي سرپرست قوي و خوش اخلاق اين تيم ضمن تبريك صعودمان جزييات فرود را به من گوشزد مي كند.

و همان شعر قديمي....

هرچند آغوشت مرا به مكاشفه دعوت كرده اما...

بايد گذشت فرصت درنگ نيست...

 

 

عكسي به يادگار مي گيريم و خيلي سريع مسير لغزان و ريزشي پشت قله را تا جانپناه سياه سنگ پايين مي رويم. زماني كافي داريم و مي شود با احتياط پايين رفت. در جانپناه استراحتي مي كنيم و آب و تنقلات اولين پاداشيست كه بدنهاي خسته دريافت مي كنند. لبخند از صورتمان محو نمي شود قدم به قدم سنگ به سنگ گيره به گيره و ميخ به ميخ مسير در خاطرمان حك شده و سرتاپا شيرينيست. اينكه توانسته ايم نماينده خوبي براي تيم باشيم بيش از همه خوشحالم مي كند اينكه زحمات مردان مرد بي نتيجه نمانده و اينكه باما به قله آمده اند هرچند فيزيكشان در كمپ باشد.

 

به سختي به قله سياه سنگ مي رسيم تيم چنان خسته است كه يكي دوبار تصميم ميگيرم تيم را به جانپناه برگردانم و شب را استراحت كنيم اما پر برف بودن جانپناه، باز نشدند درآن و نداشتن وسايل خواب و ترس اينكه گذراندن شبي سرد در اين ارتفاع تيم را خسته تر كند منصرفم مي كند. پس از قله فرود احتياط بيشتري مي طلبد مي توان با 4 فرود كامل 50 متري كاملا ايمن به گردنه چالون رسيد. قسمت هايي كه به نظر مي تواند عرضي رد شد و خطري ندارد را عبور مي كنيم و در اولين سيم بكسل فرود مي اندازيم فرود كامل ما بخش خطرناك مسير را رد كرده است. 

 

بايك عبور ديگر به جايي مي رسيم كه يك تراورس برفي 10 متري تا ابتداي پاكوب گردنه چالون فاصله دارد من رد مي شوم و سعيد چند متري روي برف سر مي خورد اما خوشبختانه ترمزش جواب مي دهد و روي يخچال متوقف مي شود. پايش در برخورد با سنگ خراش جزيي اي برداشته اما چون چيزي كه مي بينم يك جوراب خوني ست و خبري از پشت آن ندارم با احتياط به پايين رفتنش كمك مي كنم هوا تاريك شده و مهدي و بهادر هم جلوتر از ما پايين مي روند. دوستان كمپ زحمت كشيده و چادر تا پاي سياه سنگ را برفكوبي كرده اند البته چند بار برفكوبي چون باد مدام جاي پا ها را پر مي كرد. مرتضي و حسين و محمد بالا مي آيند و به سعيد در پايين رفتن كمك مي كنند. آقاي سيد حميد هم ضمن تبريك صعود ما را جلوتر راهي چادر ها مي كند.

به چادر كه مي رسيم تشنه ايم و گرسنه و خسته ياسر پذيرايي خوبي مي كند و بعد مي رود تا به بچه ها كمك كند كه خوشبختانه نيم ساعت پس از ما انها هم به چادر مي رسند پاي سعيد را پانسمان مي كنم و سوپي گرم مي خوريم و به خواب مي رويم.

 

باتوجه به اينكه فردا هوا خراب خواهد شد بايستي بدون معطلي پايين برويم خستگي تيم و انجام اين صعود سرعتي بدون استراحت و ثابت گذاري نگرانم كرده اين شرايط مستعد حادثه است. 

8 صبح دوشنبه 21 بهمن كمپ علم چال را به سوي سرچال ترك مي كنيم و ابرهايي كه رفته رفته به لشكر خود مي افزايند بدرقه مان مي كنند در سرچال با احسان پرتوي خداحافظي و برايشان آرزوي موفقيت مي كنيم. استراحتي كوتاه و بعد فرود من و سعيد جلوتر مي رويم تا سرعت كم سعيد تيم را عقب نيندازد. حوالي كشتي سنگ هستيم كه مرتضي از آنسوي بيسيم مي گويد كتف بهادر در رفته! كوله سنگين و افتادنش در يك تله برفي باعث شده وزن زياد كوله به كتفش فشار آورده و از مفصل در برود. با بابك كه تا برير بالا آمده تماس ميگيرم و از او مي خواهم  بالاتر آمده و به حمل كوله بهادر كمك كند. با سعيد مسير را ادامه مي دهيم خوشبختانه بهادر مي تواند راه برود و مشكل خاصي نيست دو ساعت پس از ما دوستان خسته و خسته تر از خسته! به قرارگاه ونداربن مي رسند. استراحت كوتاهي مي كنيم. سپس آقاي صديقيان، مهدي، سعيد و بهادر به شهر مي روند تا پانسمان پاي سعيد تجديد شده و كتف بهادر هم جا انداخته شود ما هم در قرارگاه مي مانيم تا فردا در قرارگاه رودبارك به دوستان ملحق شويم.

 

صبح سه شنبه 22 بهمن با كوله هايي سنگين و اضافه شدن 4 كوله بچه ها به آن مسير يك ساعته ونداربن تا آخرين جايي كه ماشين بالا مي آيد را طي مي كنيم پشت سرمان هواي درهم منطقه دلگرممان مي كند كه اگر با سختي از منطقه در رفته ايم ارزشش را داشته. با نيسان به رودبارك و پس از خوردن نهار به سوي زنجان حركت مي كنيم. 

 

 

در پايان از حضور آقاي حميد صديقيان در برنامه تلاش هاي بي شائبه آقاي بيات منش رئيس هيات كوهنوردي، مرتضي احمدلو، وحيد محمدي، حسين اجاقلو، بابك عسگري نژاد و ياسر جعفري كه در عين شايستگي با صرف هزينه شخصي خود را به زحمت انداخته و داوطلبانه خواستار پشتيباني و باركشي براي تيم شدند بي نهايت سپاسگذارم. همين طور همه دوستان و همنورداني كه كمبود وسيله اعضا را فراهم و برايمان دعا كردند.

اين صعود به ياد ماندني متعلق بود به همه آنهايي كه گام جلوي ديگري مي گذارند تا كوهنوردي اين شهر و كشور يك پله بالاتر برود.

 

 

گفتگوها